تقریبا هیچ


وقتی سهمت از خواب تقریبا هیچ باشد، قدرش را میدانی، وقتی سی ساگی را رد کرد، و دیگر مثل بیست سالگی هایت نمیتوانی فقط با چرت زدن کار کنی ولی کار کنی، سی را که رد میکنی چند ساعت وشت سر هم انگار بخواب نیاز داری، مثل الان من. ولی وقتی نمیتوانی چه کنی، دیگر داروهای خواب هم رویت اثری ندارد، یاد کتاب وقتی نیچه گریست می افتم آن جاهاییش که نیچه دائم مشکل خواب داشت ، مصرف دارو تا حد مردن پیشش برد ولی دکتر داستان نجاتش داد. من را فقط خودم میتوانم نجات دهم، هیچ دارویی بالاتر از قدرت ذهنم نیست، کافیست تشویش به آن راه یابد و از ساعت طلایی خوابم هم بگذرد ، دو روز نه یک بار یادم می آید سه روز نخوابیدم، حالت طبیعی نداشتم. تا در کلینیک خواب بستری شدم، نتیجه اش این بود که از حدود هشت ساعت فقط ۴۵ دقیقه خواب نیمه سبک داشتم و هیچ خواب عمیقی سراغم نیامده بود با اینکه قرصهای خواب انواعش رو خورده بودم، این بود که قویترین داروهای خواب را تجویز کردند، و گفتن این دیگر آخر هست، خواب آور تر ازین بیهوشی هست، در این یک سال تا حدی با قرصهای خواب توانستم بخوابم، ولی زود میخوابم و قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوم و نمیخوابم دسگر ، شکوت و آرامش صبحگاه بهترین موقع برای مرور کارهای امروزت هست، و بعد هم یا علی به سمت دفتر. هرچند بررسی کارها معمولا با ورزش گاهی و مطالعه گاهی همراه میشود ولی حدودا نه صبح دیگر دفترم.

امان از روزهایی که از تایم خوابت بگذرد، دیگر هیچ قرصی تو را به خواب نمیبرد، و همنیطور بیداری تا ببینی چه میشود، یا مثل من شروع میکنی به نوشتن، فردا کارهای زیادی برای انجام دارم ولی این خواب به سراغم نمی آید، هرچند صبح خودم را با ردبول و انرژی زاهای دیگر سرپا نگه میدارم، ولی درد مغزم و کلافگی ام را حس میکنم، تا کی شب شود در ساعت مناسب داردوهای خوابم را بخورم و بتوانم بخوابم. اینقدر این موضوع گاهی به معزل تبدیل میشود که در طول روز مرتب باید در چشمانم قطره بریزم تا بتوانم به مانیتور خیره بمانم، ولی میمانم. حتی اگر بیش ازین سختی بکشم من یک هدف دارم که این سختی در برابرش هیچ است، من و تیمم تا دنیا را به جایی بهتر برای مخلوقات خدا تبدیل نکنیم از پا نمی ایستیم. ما مردان و زنان پای کاریم. به لطف خدا ،خواب چیزی نیست که ما بخاطرش ذره ای به باورمان شک کنیم، با هم هستیم تا تهش. بالاخره تا بخاطر بیخوابی از پا در نیامده ام، دکترها قرص قویتری میسازند، شاید همین فردا

همایون داره میخونه

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این

روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

یا علی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *