باز هم در جلسات غرق شده ام، اصلا نمیدانم کی شب میشود. اوقاتی هم که بین جلسات فرصتی دست می آید باید به کارهای خودم در نقش یک مدیرعامل برسم. گاهی اوقات بسیار خسته کننده است و گاهی وقتها هم هیجان انگیز. با اعداد رابطه خوبی ندارم. سخت ترین قسمت ها که باید هر روز هم انجام بدهم دیدن آمارها و ارقام کلی است که وضعیت شرکت را بررسی کنم. این چند ماه که شرایط سخت شده است، البته بهتر است بگویم سخت تر شده است استرس ها و فشار ها هم بسیار بیشتر شده است. واقعا گاهی اوقات کنترل ذهن خودم را از دست میدهم. غرق کار میشوم و غرق بررسی آمارها ، ناگهان به خودم می آیم. میبینم چهار ساعت گذشته است. شب و روزم تقریبا به هم وصل شده است. جدای از مشکل بیخوابی که همیشه داشته ام، دیگر انگار وقتی هم برای خوابیدن ندارم. کمرم را هم که چند ماه پیش عمل کردم که بهتر شود، فقط یکی دو ماه خوب بود. باز هم همان مسکن های قوی هستند که کمکم میکنند سرپا باشم. عملا هیچ وقتی برای دیدن جنبه های دیگر زندگی ندارم. کودک درونم را هم که حسابی این مدت سرکوب کرده ام و دیگر جرات ندارد اظهار وجودی کند، الان بیشتر شبیه یک ماشین شده ام، یک ربات. که فقط شبها کمی غذا میخورم، بیشتر شبیه این میبینم که مانند ماشینی هستم که بنزین میزنم که دوباره راه بیفتم. همه اینها را مینویسم که یادم باشد در چه شرایطی زندگی کرده ام، ولی باز هم همیشه امیدوار بوده ام. بیشتر ازینکه خوراک بخواهد مرا به ادامه راه تشویق کند، امید است. امید را از من بگیری، واقعا دیگر هیچ چیزی برای ادامه دادن ندارد، و به خواب ابدی میروم. امید حتی اگر واهی باشد، باز هم بهترین ابزار است. این که میکوشی که شرایطی که داری را بهتر کنی، اینکه زیر شدیدترین فشارها هم قرار میگیری، باز برای خودت دلیلی داری که ادامه دهی. نمیدانم از دید بقیه زندگی دقیقا چه هست. ولی برای من همیشه همین بوده که با هرمصیبتی است جلو بروم و سنگ ها را یکی بعد از دیگری کنار بزنم. آنقدر پیش بروم که ماموریتم برای همیشه تمام شود و به خوابی ابدی فرو روم. زمانش را نمیدانم ولی تا زنده هستم دست از تلاش و امید داشتن بر نخواهم داشت. این نسخه ای است که همیشه برای من جواب میدهد، حتی اگر گاهی جوری دیگر باشم، ولی باز این را مورد علاقه ام است و هرچقدر هم از آن دور شده باشم باز برمیگردم به همین راه و باز تا توان دارم ادامه میدهم.
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
کز این خاک برآیید سماوات بگیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
بدون دیدگاه