بدرک


هنوز هم دوست داشتم میتوانستم مثل خیلی سال قبل ببینم و رد نشوم، ولی نمیشود. شاید هم نخواستم. آدمها اگر‌برایم بی ارزش شوند دیگر به چشمم نمی آیند، توی رویم هم حرفی بزنند چون از چشمم افتاده اند، به آنها لبخند هدیه میدهم. من بزرگ‌شده ام. میتوانم از چندین دهه قبل خاطره بگویم. حتی از زمان جنگ.میتوانم جزییات را به خاطر بیاورم، جزییات بد و خوب. میتوانم آدمها را ببخشم یا بگذرم و اهمیتی ندهم.خیلی وقتها هم بگویم بدرک!

یادش بخیر چند سال پیش به درک رفتم، ساحل کویری نزدیکیهای چابهار، یکی از بهترین سفرهای عمرم بود. تک درخت ساحل، جایی که ساحل و کویر یکی میشوند. عاشق چابهار و‌مردمش شدم.

در جاده ای که کسی نبود، توی شن ها ماشینمان گیر کرد، ده دقیقه نشد دور تا دورمان آدم جمع شد، ماشین را درآوردند، حتی سیم بکسلشان را هم به ما هدیه دادند. مردمان عجیب خونگرمی دارد. غذاهایشان هم یکی از یکی خوشمزه تر. آدم شیفته محبتشان میشود. اولین بار بود که گاندو ها را از نزدیک میدیدم، تمساح های پوزه کوتاه. چابهار و اطرافش سرزمین عجایب است.

جنگ‌ را یادم است، قبلا هم نوشته ام چیزی روی دیوار آویزان بود و بدون قطعی حرف میزد، گاهی اوقات صدای عجیبی از آن به گوش میرسید، پدر یا مادرم مرا بغل میکردند و میدویدند. شاید آن جنگ تمام شده شاید مردم دیگر مثل قبل رادیو گوش ندهند ولی جنگ که هنوز تمام نشده است، هر روز داریم میجنگیم. با این با آن. جنگ اقتصادی به مراتب وحشتناک تر است. چنان آدمها را دلسرد میکند و گرد مرده روی اقتصاد کشور میپاشد که رمقی برای ادامه نمیماند، دشمن خارجی که کارش علیه ما بودن است ولی امان از دشمن داخلی ، نمیدانم میداند و چنین میکند یا نمیداند و اینچنین همگام با دشمن ضربه میزند. از این دست ندانسته کاری کردن ها بیشتر میترسم. جهل مرکب است. بحث فقط چندصدتا کسب و کار نیست، بحث یک تیکه از اقتصاد دیجیتال کشور است، باید ترسید.

بانک مرکزی هنوز درگاههای پرداخت صرافی های رمز ارزی را باز نکرده است، کارشان کار عاقلانه ای نیست. اعتماد مردم به صرافی ها را تحت تاثیر قرار داده است. کسب و‌کارها را زمین گیر کرده است. و باعث ناامیدی شان به حاکمیت شده است. با همه وجود موج ناامیدی را با شدت زیاد گسترش داده است. نتیجه زحمات این همه آدم را به باد داده است. کاری که میکند آب در آسیاب دشمن ریختن است. در این شرایط بد اقتصادی که پیش بینی میکنیم شرایط بدتر هم شود، فشارهای بین المللی بیشتر هم شود، بانک مرکزی هم دانسته یا ندانسته یک اکوسیستم را فلج کرده است. حداقل امیدوارم حالا که کارد به استخوان رسیده است، سازمانهای نظارتی کاری کنند وگرنه پایان عمر یک اکوسیستم نو پا که میتوانست کمک حال کشور باشد را باید اعلام کرد.

تا توان هست پیش میرویم، حداقل کم کاری از ما نبوده است. ما سعی مان را کردیم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *