میشود یار کسی باشی دوست کسی باشی ولی غم او غمت نباشد. حضرت حافظ میفرماید
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
تا همه چیز خوش و خرم است که از یک غریبه هم بخواهی در شادی ات شریک شود احتمالا نه نگوید ، مساله زمانهایی است که بیماری، مشکل داری، گرفتاری چه افرادی آن موقع دستت را میگیرند و به تو کمک میکنند بدون اینکه از آنها بخواهی. آن افراد کسی هستند که تو را حس میکنند حتی اگر مشکلی داری و عنوانش نکنی هم متوجه میشوند و از تو میپرسند چرا ناراحتی، بدون اینکه به آنها گفته باشی.همان هایی که با تو تله پاتی دارند. کم هستند ولی هستند. من هم ازین افراد در زندگی ام داشته ام و خودم هم سعی کرده ام جزو این افراد باشم. با همه فشار های کاری و روزمرگی سعی کرده ام اجازه ندهم این ویژگی ام را از دست بدهم. هرچند میدانم در مواردی بسیاری از نزدیکانم انتظاراتی از من داشته اند که نتوانسته ام برآورده کنم. یا افرادی که فکر میکردند من خودم باید میفهمیدم چه مشکلی داشته اند ولی سراغشان را نگرفته ام. میدانم گرفتاری های زیاد و مشغله های کاری بسیار زیاد شاید مرا نسبت به عزیزانم دورتر کرده باشد ولی تک تک آنها را دوست دارم و همه شان در قلبم هستند. همانها که هر زمان که به کمک نیاز داشتم با اینکه شخصی هستم که تلاش میکنم از کسی کمک نخواهم ولی خودشان بدادم رسیده اند، همانها که تلاش کرده اند حال مرا خوب کنند. من از آنها ممنونم. شاید نتوانسته ام هیچ وقت جبران زحمت کنم . ولی میخواهم همه عزیزانم بدانند که همه شان را دوست دارم. ازینکه کمتر میتوانم برایشان وقت بگذارم عذر میخواهم. ولی شروع کرده ام به تغییراتی در خودم، دارم تلاش میکنم یک تعادلی را بین کار و زندگی بوجود بیاورم و حجم زیاد کار اجازه ندهد از عزیزانم غافل شوم. تا همین الان هم تنها حسرتی که در زندگی ام هست این است که نتوانسته ام به قدری که محبت دیده ام محبت کنم، امید وارم بتوانم. خداوند یاری ام کند.
ترا از صدق نوری نیست زان پیوسته دلگیری
وگرنه صبح صادق بی لب خندان نمی باشد
مگردان از ملامت روی خود گر از عزیزانی
که یوسف را گزیر از سیلی اخوان نمی باشد
تزلزل ره ندارد در دل بی آرزو صائب
چو آب از آسیا افتاد سرگردان نمی باشد
بدون دیدگاه