بنویس


کلمه ها تند تند میخواهند از مغزم خارج شوند و دستانم را تند تند روی کیبورد بکوبند، هرچه بیشتر تلاش میکنم رامشان کنم، هی سرکش تر میشوند. باید باز هم آنچه صلاح تر است را بنویسم، نه لزوما آنچه صحیح است. بین این هم صحیح باشد و هم صلاح گاهی هم مغزم یاری نمیکند. امروز تقریبا به رسیدگی به خودم گذشت، یعنی میدانی ماشین هم کار میکند، بالاخره یک زمانی را هم باید به سرویس شدنش اختصاص دهی دیگر. بدن من هم امروز باید کمی سرویس میشد تا یاتاقان نزند و یا آب و روغن قاطی نکند. قیمت دلار را نمیتوانم هضم کنم، نمیخواهم زیاد هم درباره اش بنویسم، از اراده من خارج است ولی حداقل به عنوان یک فعال اقتصادی باید از نگرانی ام بنویسم، ولی خلاصه اش میکنم، پویایی و شکوفایی اقتصادی در شرایط عدم ثبات ارزش پول ملی محقق نمیشود. کاش دلار بشود پنجاه تومان ولی همین. پنجاه تومن دیگر بماند. لاقل بشود برای چند ماه آینده تصمیم گیری کرد، کسب و کارها در شرایط واقعا سختی به سر میبرند، همه کسب و کارها، آنهایی که آنلاین هستند که دیگر فشار اینترنت از یک طرف و فشارهای اقتصادی هم از طرفی دیگر کمرشان را خم کرده است. نمیدانم در این شرایط از امید حرف زدن شاید بیهوده به نظر برسد، ولی ناامیدی هم راه و رسم من نیست. تا تهش میروم، توکل بخدا، امیدوارم با همه شرایط سخت و عجیب هیچ وقت کم نیاوریم و برای مملکتمان فایده ای داشته باشیم، حتی در این شرایط عجیب اقتصادی . همینقدر مینویسم، صبر میکنم، تلاش میکنم، پیش میروم. سرباز فقط رو به جلو‌میرود.

باشد که خداوند یارمان باشد.

با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف

هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش

کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *