همه آدمها به ذات آدم بودنشان تمنای پیشرفت دارند، ولی اینکه چقدر برای خواسته شان میجنگند و تلاش میکنند در آنها تفاوت زیاد ایجاد میکند. بارها هم گفته ام اینکه چیزی را بخواهی خوب است ولی فقط خواستنش کافی نیست اینکه چقدر به قدر وسعش برای بکوشی تو را از خیلی عظیم آدمهایی که فقط میخواهند جدا میکند. اگر برای خواسته ات تمام قد ایستادی و جنگیدی واقعا میخواهیش وگرنه هیچ کس ازینکه به او خواسته اش را اهدا کنند بدش نمی آید. شاید شنیده باشید آدمهایی که در لاتاری هایی برنده میلیون ها دلار شده اند ولی فقط تا زمانی پولدار بوده اند که پولشان تمام نشده است. اگر چیزی به کسی اهدا شد قدرش را نخواهد دانست، زمانی انسان قدر داشته هایش را میداند که برایش بها داده باشد. هیچ چیز بدون بها بدست نمی آید. چقدر آدم بوده که ارث های کلان نصیبش شده و به چشم برهم زدنی نابودش کرده. بحث فقط هم بحث مالی نیست، اگر مثال مالی زدم برای درک بهتر موضوع بود. انسان لایق بهترین هاست چون اشرف مخلوقات هست. ولی گوشه ای بنشینی و غصه نداشته هایت رو بخوری و به دیگران حسد بورزی با اینکه آستین هایت را بالا بزنی با آنچه در توان داری حتی اگر هیچ باشد برای داشتن آنچه میخواهی بجنگی و زخم بخوری فرق است از زمین تا آسمان. آدمی عموما آنچه لایقش هست نصیبش میشود. خفت و خواری یا عزت و شکوه. طبیعی هم هست که محل تولدت بر کیفیت زندگیت اثر داشته باشد ولی این را با یقین میگویم آدمی قدر داشته هایش را کمتر میداند و به داشته هایش به عنوان حق مسلم نگاه میکند، فردی که در سوییس متولد شده اینکه از نظر خدمات اجتماعی تامین باشد را شاید حق مسلمش بداند و از بی معنایی زندگی که دارد حتی خودکشی کند از آن طرف فردی که در خاورمیانه در کشوری که گرفتار جنگ است متولد شود داشتن یک زندگی عادی مانند یک شهروند عادی سوییس برایش یک رویا باشد. در نهایت هم هیچ کدامشان شاید قدر همان چیزهایی را که دارند ندانند و هردویشان شاید به یک اندازه از زندگی گله مند باشند. ولی آن فردی که برای ذره ذره داشته هایش از جان مایه گذاشته ، چه در سوییس باشد چه در خاورمیانه، بیشتر قدر داشته هایش را میداند و بیشتر برای ارتقای زندگی خودش و جامعه اش تلاش میکند. جبر جغرافیایی را نمیتوان منکر شد ولی تلاش آدمی را هم نمیشود منکر شد. اینکه سرنوشت انسان بدست خودش رقم میخورد. حتی اگر جبری بر آن هم حاکم باشد باز هم انسان میتواند برای بهتر شدنش بجنگد. اگر بگویی بجنگم که تازه به حق مسلم یک شهروند سوییسی برسم، چه فایده دارد. من میگویم اگر نجنگی چه میخواهی کنی، بنشینی یک گوشه و حسرت بخوری. پس آخرش میگویم هیچ راهی نداری اگر میخواهی تغییر ایجاد کنی راهی جز جنگیدن با جبرهایی که وجود دارد نداری. یا بجنگ یا هرچه بسرت آمد خودت هم بی تقصیر نیستی.
والسلام
بدون دیدگاه