درک مشترک


آدمیزاد باید ملاحظه همدیگر را هم کند، همیشه آدم نمیتواند سرحال و خوش خرم و بزله گو باشد.گاهی هم دوست دارد در خلوت خودش باشد. دوست ندارد با کسی حرف بزند. دوست دارد فکر کند، یا تمام روز به نقطه زل بزند، درک کنیم این موضوع به هیچ کس جز خودش مربوط نیست. آدمهایی که از خلوت خودشان انرژی میگیرند شاید بیشتر و بهتر این حرفم را درک کنند. داغ ماجرا آنجایی است که از تو مرتب سوال می شود موضوعی پیش آمده چرا ناراحتی و وقتی با احترام میگویی الان موقع مناسبی برای حرف زدن نیست و ترجیح میدهم تنها باشم حتی نزدیکترین افراد به تو هم درک نمیکنند یا به آنها برمیخورد. من یاد گرفته ام به خلوت بقیه احترام بگذارم ولی در اینکه بقیه هم به خلوت من احترام بگذارند کمی کمیتم لنگ میزند. گاهی دوست دارم مقابل کامپیوترم بنشینم، ساعتها، موسیقی گوش بدهم. فکر کنم یا اصلا فکر نکنم. این را حق خودم میدانم. به بقیه هم این حق را میدهم. حریم خصوصی آدمها محترم است. هیچ کس حق ندارد وارد آن شود. هیچ کس. لاقل من اینطوری هستم. دوست دارم تنهای تنها باشم. گاهی میخواهم اصلا چندین روز تنهای تنها باشم. من از جمع هم انرژی میگیرم مخصوصا از همکارانم. ولی گاهی هم فقط خودم هستم که میتونم خودم را بغل کنم وبرای خودم درد و دل کنم و آرام شوم و برگردم به همان میدان جنگی که اسمش زندگی هست. اگر نوشته های قبلی ام را خوانده باشید، بارها گفته ام آدم حق دارد خسته شود، ولی حق ندارد خسته بماند. وقتی خسته میشود هم حق دارد برای خودش کنجی بخزد و خودش را در آغوش بگیرد. این نوشته ام مصداق همان گفته هایم است. دوست دارم خودم باشم و خودم. بدون وجود هیچ احدی. میخواهم فقط فکر کنم و با خودم حرف بزنم. میخواهم انرژی ام را به دست آورم و دوباره برگردم.فقط چند روز. حتی در این بیت از مولانا من ترجیح میدهم الان “تو” فقط خودم باشم و بس. و خودم میخواهم به درد خودم برسم.

من از عالم تو را تنها گزینم

روا داری که من غمگین نشینم

اصلا الان به این فکر میکنم که آدمیزاد خوب است همیشه تنها باشد که هرکه نه یار من است بار من است. خوب خشمم را در نوشته ام خالی کردم. الان حالم بهتر است ولی هنوز هم میخواهم فقط خودم باشم و خودم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *