سه موجودیت در انسان وجود دارد، والدش ، بالغش و کودکش. هر کدام ازینها به رشد کافی رسیده باشند، انسان دچار خسران میشود.
چیزی که من در برخی مسولین میبینم این است که اصلا والدی در وجود آنها نیست که بخواهد برخی چیزها و باید و ها و نباید ها را به او یادآوری کند، کودک درونش دلش میخواهد کاری کند، و بالغش هم اطاعت میکند.
عموما بالغ این جور افراد فقط یک نگرانی دارند و آن اینست که آیا این کار مرا گرفتار خواهد کرد یا خیر، و اگر پاسخ در آن لحظه منفی باشد ، آن کار را میکند .
چیزی که زیاد میبینیم طرف مسولیت ارگان یا جای مهمی را به او سپرده اند، بجای اینکه به فکر مردم باشد،و ازین فرصت برای خدمت استفاده کند، به فکر چپاول کردن است. یا بجای اینکه از فرصتی که به او داده اند برای کمک به اقتصاد و مانع زدایی و حمایت از تولید و کسب و کارها استفاده کند، به فکر این است که این کار چه منفعتی برای او دارد، اگر منفعتش تامین میشود کاری میکند وگرنه ترجیح میدهد چوب لای چرخ کسب و کارها بگذارد و تصمیماتی ناگهانی بگیرد. این تصمیمات دیوانه وار نه کمکی به اقتصاد میکند نه به جایگاه خودش. باور من این هست برخی از دوستان باید حتما به روانشناس مراجعه کنند. و تعادلی بین والد و بالغ و کودکشان ایجاد کنند، تا جایی که دیگر افسارشان دست کودکشان نباشد و والد آن ها هم کمی خوب و بد را به آنها یادآوری کند.
یا علی
بدون دیدگاه