رشد سازمان فقط درآمد یا تعدادش نیست، رشد سازمان قبل از رشد همه اینها رشد فرهنگش است. فرهنگ سازمانی اگر رشد نداشته باشد همه رشدها روی یک حباب است که اگر بترکد فرو میریزد. اگر فهمیدی که فرهنگ سازمانت با تعداد افراد سازمان رشد نکرده همین الان باید دست به کار شوی. اولش شاید سخت باشد، تا آخرش هم شاید سخت باشد. ولی کاری است که باید انجام شود، هماهنگی بین تیمها، بین مدیرها، بین سرپرستان اصلا کار راحتی نیست. همه این ها سخت است ولی اگر انجام نشود، بیچاره میشوی، بالاخره باید یک جایی تغییر بزرگی را شروع کنی، همیشه نمیتوانی استارتاپ بمانی و هر کس یک گوشه کار را بگیرد. باید رشد کنی، رشد کردنش هم با استفاده از ابزار بیرونی یا باید و نباید هایی که باید خودمان را به آن مقید کنیم. داشتم غافل میشدم، گاهی بیش از حد فکر کردم میتوانم روی افراد حساب کنم. اشتباه بود. باید بیشتر حواسم به آدمها باشد، باید برای رشد سازمان وقتم را برای آدمها بیشتر بگذارم. این یک تجربه مشترکی است که باید باهم رشد کنیم و سازمان را بزرگتر کنیم و این یک تجربه هست که من هم دارم کسبش میکنم. این که راحت در جلساتی بچه ها حرف میزنن حس خوبی به من میده. از جلساتی که متکلم وحده باشم، و یا تایید شوم زیاد استقبالی نمیکنم. با ارزشترین جلسات برایم جلساتی هست که که مشکلات اساسی مطرح میشود. باعث میشود که خودم و همه مان بیشتر به فکر توسعه زیرساختها باشیم. ولی ته دلم این است که دوست دارم خود بچه ها ، خود مدیرا، خود سرپرستا راه حلش را پیدا کنند، مخصوصا برای ارتباط با هم. ازین که میبینم گاهی رک حرف میزنن هم لذت میبرم. ازین که میبینم برای رشد برند میچنگند لذت میبرم. درد وقتی است که بی تفاوت باشیم. از اینکه بی تفاوت نیستند لذت میبرم. زود باشد که این مشکلات هم حل شود و زود باشد که همه ارتباطات مشخص باشد و چارچوب سازمانی مشخص تر و همه تیمها باهم هماهنگ تر می شود. و اینکه مهم ترین چیز این است از حرف تا عمل بسیار است. تلاشم را میکنم. با هم و با همه هم تیمی هایم.
بدون دیدگاه