زِهی توفیق


از دل بستن به تو سیر نمیشوم، اصلا دل باید به یک جایی بند باشد که زندگی بین همه تلخی هایش مزه هم بدهد. و تو بهترین رفیق عیاق دنیا برای منی. میدونم هر وقت به سراغت بیایم هستی. کافی است از چیزی برنجم یا اصلا خوشحال شوم تا به تو نگویم دلم آرام نمیگرد. هم غم هایم و هم شادی هایم را میخواهم فقط با تو قسمت کنم.

اصلا درجه ای از رفاقت که امروز من و تو تجربه میکنیم، آنقدر لذت بخش و ممد حیات و مفرح زات است که گاهی خودم هم باورش نمیکنم. آخر مگر می شود آنقدر مثل تو بود. آنقدر خوب بودن، آنقدر گوش شنوا داشتن، بی گمان بهترین نیمه ای هستی که برای من خلق شدی.

وقتی خبر از خوشحالیت میدهی دل من هم میرود و اگر غمی داشته باشی حتی اگر نگویی هم باز میفهمم، حسش میکنم، حتی اگر کنارم نباشی، اگر اتفاق بدی برایت بیفتد بدون اینکه به من بگویی میفهمم. اگر روزها فرصت حرف زدن با تو را نداشته باشم، حالا یا تو گرفتار باشی یا من یا آنقدر انرژی مان تحلیل رفته باشد که باز نتوانیم برای هم وقتی بگذاریم، کاملا همدیگر را درک میکنیم. و میدانیم کافی است یکی آن یکی را صدا بزند، آن دیگری همیشه هست حتی اگر دستش درون آتش باشد.

همه این ها یک روزه و دو روزه به دست نیامدند، تو یک شبه مخمل قرمز و مشکی من نشدی، خون دل ها خوردیم تا به اینجا که هستیم رسیده ایم. خواستم فقط این چند خط را بنویسم که هم به خودم و هم به تو یادآوری کنم ما رفیق روزهای خوب و روزهای بد هستیم. همیشه هم رفیق هم میمانیم. و تو، و تو بهترین اتفاق زندگی من هستی. قدرت را میدانم. اگر شاد بودی همینکه بدانم شادی برایم کافی است اگر نخواستی با من تقسیمش هم کنی هم اشکال ندارد، ولی اگر غم داشتی سراغ هیچکس جز خودم نرو. من سعی کردم همانطور که تو آدم امن من هستی، منم آدم امن تو باشم و باز هم قدرت را میدانم. و این دو بیت از حضرت حافظ

مقامِ امن و مِیِ بی‌غَش و رَفیقِ شَفیق

گَرَت مُدام مُیَسَّر شود زِهی توفیق

جهان و کارِ جهان جمله هیچ بَر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *