شرکت داری


تا حالا انشگت شمار افرادی بوده اند که کاری که به آنها سپرده ام را تا انتها انجام دهندو نتیجه کار را حتی اگر غلط باش تحویل دهند. میدانم که یک قیمتش به مدیریت من مربوط میشود > میدونم که من هم ایرادات زیادی دارم.ولی این که گاهی اوقات افراد فقط برای فرار از مسولیت توجیه میکنند را نمیتوانم بپذیرم. اکثر اوقات باید دقیق مشخص کنی که چه میخواهی و قدم به قدم هم با فردی پیش بروی تا کاری به نتیجه برسد. ولی وقتی دوباره به همان فرد یک کار دیگر میسپاری و اجازه اشتباه کردن را هم به او میدهی، اصلا کار پیش نمیرود. توجیه می آوردند، بهانه می آورد که چرا نشد. بعضی آدمها زنبور بی عسل هستند، فقط نیش دارند. عملا سپردن کار به آنها به صورت کامل اشتباه است. برعکسش هم هست، یک ایده ای در ذهنت داری و حتی خودت هم نمیدانی باید چطوری یاده سازی اش کنی، آن فرد میرود و تا انتهای کار را به بهترین شکل پیاده سازی میکند و نتیجه را برایت می آورد. آدم ذوق میکند. من با هر دو گروه آدمها و گروهی هم بین دو کار میکنم. هر کدام هم مشکلات و گرفتاریهای خودش را دارد. ولی دیگر عادت کرده ام. باید پیش بروم. اگر همه اینطور بودند که صفر تا صد را به خوبی انجام میدهند،که امثال من اینقدر حرص نمیخورد. گاهی واقعا کلافه میشوم که یک موضوع ساده را باید بارها توضیح دهم آخرش هم اشتباه شود. میدانی بیشتر درد دل مینویسم و گرنه که نمیخواهم تلاش کسی را کتمان کنم. واقعا تلاششان را میبینم ولی گاهی پیش می آید که آدمی را جای درستی استفاده نکرده ام و نهایتا هم دودش در چشم خودم و شرکت میرود. اینکه آدمها را بر اساس توانایی هایشان در سازمان قرار دهی واقعا کار سختی است. بدتر اینکه جابجا کردن آدمها هم سخت است.باید تلاش کنی تغییراتی که انجام میدهی، اگر چالشی بوجود آورد، سودش به شرکت برسد. و آدمها هم در نایت بدانند که این کارها به نفع خودشان بوده است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *