حضرت حافظ یک بیت دارد میفرماید: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد. یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد. این غزل را در انتهای متن میگذارم. به نظرم یکی از زیباترین غزل ها و یکی از پزمعناترین سروده های حافظ است. هرکس برداشتی را از غزل های حافظ دارد و قشنگی شعرهایش و یکی از دلایلی که اینقدر من مجذوب او هستم همین است. حافظ در بین اولش میگوید اگر خاطرت حزین باشد اگر ناراحت باشی، گر درد داشته باشی نمیتوانی شعر زیبا بیافرینی.شعر یک زایش ادبی است. شعر و قراردادن کلماتی آهنگین کنار هم کاری بس هنرمندانه است. و حافظ میگوید با خاطر حزین نمیتوان شعر تز آفرید. ولی وقتی به شعرهای حافظ نگاه میکنی میبینی همه جا هم خاطر خوش و خرمی ندارد، حتی در همین غزل در ادامه هر چیز مضمومی را از دید مثبت نگاه میکند. مثلا از حسادت بقیه خاطرش مکدر شده ولی میگید به آنچه حسود میگوید با دقت بیشتری نگاه کن، اصلا شاید او راست میگوید و خیر تو گفته او باشد.وقتی که شرایط بر اوسخت میشود میگوید قسمت شاید همین است که یکی خون دل بخورد و در دست دیگری جام می باشد. حافظ به خودش روحیه میدهد، این یکی دیگر از اعجاز کلام حافظ است وقتی که در شعرهایش خودش را دلداری میدهد و زخم هایش را مرهم میگذارد. حافظ در اوج ناراحتی و سرخوردگش بجای اینکه غضه بخورد، میگوید زندگی است دیگر، نیمه پر لیوان را ببین. در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود، اینجا هم باز میگوید خداوندی هست که حکم گلاب و گل را از هم جدا کرد. هر دو از گل بوجود می آیند ولی یکی شاهد بازاری میشود و دیگری پرده نشین. خواست خداوند و حکمت خداوند را مرتب به خودش یادآوری میکند و مرتب نیمه پر لیوان را میبیند. شعر را با دقت بخوانید، آیا تک تک مصراع هایش درس نیست؟
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد
بدون دیدگاه