وقتی دلخوری خوب میفهمم، بدنبال رفتارهای خودم میگردم که باعث شده برنجی. صادقانه گاهی دلیلش را نمیدانم، نمیتوانم پیدا کنم. ولی خوب هرچه بوده باعث شده تو برنجی. مثل اینکه گاهی میگویی چرا فلان حرف را پیش فلانی زدی. تقصیر خودم نیست، هنوز نمیدانم انگار چه چیزهایی باعث رنجشت میشود وگرنه خوب انجامش نمیدادم. یا گاهی که میگویی باید فلان حرف را به فلانی میزدی و من کوتاهی کرده ام. در هر صورت نوشتم که یادم باشد باید بیشتر مراقب تو و دلت باشم. بیشتر حرف هایم را مزه مزه کنم. بیشتر سکوت کنم. و جاهایی هم که سکوت میکردم بیشتر دل به دریا بزنم. خوب خودت خوب میدانی روابط انسانی پیچیده است. رابطه بین من و تو هم در عین سادگی و جا افتادگی اش، پیچ و تاب دارد.
یارا! من را بخاطر کوتاهی هایم ببخش. عمدی نبودند. عمدی نیستند. عمدی هم در کار نخواهد بود. آخر مگر من دیوانه شده ام که کاری کنم که تو انتظارش را نداشته ای. میدانم خیلی کارها را به اشتباه انجام دادم و یا به اشتباه و با بهانه تراشی انجام دادم. برخی هایش قطعا کوتاهی من بوده و برخی اش عدم شناخت کافی ام از تو و از دل تو.
من که دارم تلاش میکنم بیشتر بشناسمت، حتی بعد از این همه وقت گاهی نمیفهمم چه میگویی. گاهی این نفهمیدن ها باعث ترسم میشود. چون عموما خودخواسته نیستند و میترسم که باز به نحوی دیگر تکرار شود. و یا باز به نحوی دیگر همان کار را تکرار کنم.
ولی جانم میدانی، از امروز با خودم عهد بسته ام که درباره هرآنچه به تو مربوط میشود، محتاط تر باشم، بیشتر مزه مزه اش کنم. بی گدار به آب نزنم. ولی خوب میترسم موفق نشوم. یا حتی کار را بدتر کنم. اولش میخواستم بگویم عهد بسته ام خودم باشم. ولی خوب خودم بودن کافی نیست، باید کاری کنم که تو را خشنود و دلت را قرص تر کنم.
من یک زمانی شخصیتی داشتم که میخواستم همه را از خود راضی نگه دارم همانی که به به آن پیپل پلیزر بودن میگویند، ولی سالهاست فهمیدم این راهش نیست و نمیتوان و نباید همیشه همه را از خود راضی نگه داشت.
ولی اوضاع درباره تو فرق میکند، من اگر قرار باشد در زندگی ام همیشه یک نفر را از خودم راضی نگه دارم آن تویی. آن تویی هستی که “آن” داری و نباید بگذارم آب در دلت تکان بخورد. ببین من سعیم را میکنم که حتی اگر مراد نیابم هم به قدر وسعم کوشیده باشم.و این تویی که باید کمکم کنی کمتر بترسم.
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بدون دیدگاه