مغتنم شمار


پدربزرگم یک زمین داشت، اگر نفروخته بود ما الان مولتی میلیاردر بودیم، خاطره مشترک بسیاری از ما طوری که دیگر نخ نما شده و اصلا شاید نگوییم ولی واقعا همینطور است، یعنی همیشه میگوییم فلان کار را اگر پدر بزرگ من کرده بود، نتیجه این بود، یا پدرم اگر آن کار را نکرده بود بود وضعم چنین بود، اکثر اوقات از گذشته نالانیم و نمیدانیم همین حالی که در آن در حال زندگی هستیم فردا تبدیل به گذشته شده است، نمونه آشکارترش اوایل دوران دانشگاه 18 سالم بود مثلا، خاطرم هست برخی از همکلاسیهایم هم میگفتن دیگر برای شروع برنامه نویسی دیر است، اگر از هنرستان شروع کرده بودیم الان برنامه نویسی شده بودیم برای خودمان، فلانی رو ببین از 15 سالگی شروع کرده ، دیگر برای دیر شده است، امروز یاد آن حرفها می افتم خنده ام میگیرد، من یا تو اگر میخواستیم حرفه خاصی را دنبال کنیم از 18 سالگی تا 30 و اندی سالگی اگر استعدادش را داشتیم استادی شده بودیم. یا حتی یادم است همین موضوع برای ورزش های رزمی هم برای من اتفاق افتاد، 16 سالم بود، دوستم میگفت دیگر دیر است باید از 10 سالگی شروع میکردی که بدنت آماده تر باشد. همه آن دیگه دیر بودن ها تبدیل به گذشته شد. مهم حال الان هست. بسیار خوب همه ما فرصت های زیادی را از دست داده ایم، هم پدربزررگمان نباید زمینش رو میفروخت، هم پدرمان باید فلان کار را میکرد، هم ما باید زودتر استارت فعالیتی حرفه ای را میزدیم و با پشتکار خودمان را به بالا میکشاندیم. همه اینها قبول، ولی نکردیم. الان با مقصر دانستن خودمان و اجدادمان به حل مشکل کمک میکنیم؟ اگر همین روند را رادمه بدهیم فردا تبدیل به پدر بزرگی میشوی که نوه ات میگوید اگر پدربزرگم فلان کار را کرده بود و یا فلان سرمایه گذاری را انجام داده بود الان وضع ما این نبود. الان تصمیم با تو هست باز میخواهی امروز هم کاری نکنی تا فردا نه شاید دو سال دیگر حسرت امروز را بخوری، بگویی همان موقع هم فلان کار را کرده بودم تا الان به نتیجه رسیده بود، یا امروز شروع جدیدی برای زندگیت خواهد بود؟

فرصت کمی برای زندگی داریم ، آنطور زندگی کنیم که دوست داریم. کلا به نظرم این را همیشه باید در نظر گرفت که امروز ، همین لحظه یک لحظه جدید از ادامه زندگی هست، هرکاری میخواهی بکنی شروع کن. حداقل این است که حسرتش را نمیخوری که ای کاش کرده بودم.زندگی را بدون حسرت تجربه کن. گذشته هرچه بوده گذشته. و تو همیشه حسرتش را خورده ای از همین الان دیگر حسرت نخور، منفعل نباشد. پاشو و یک کاری کن. همین.

گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود

چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود

قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *