جادوی هنر همین است که هر کس میتواند به فراخور حالش و ظرفیتش برداشتهای متفاوتی از آن داشته باشد. لزوما دلیلی ندارد برداشت ما از یک قطعه از غزل حافظ با برداشت دیگری مثل هم باشد. همین است که هنر را زیبا کرده است. حتی خود حافظ شاید دلیل دیگری برای سرودن یک غزل زیبا داشته است. به وفور میبینیم که تفسیرهایی که از غزل های حافظ می شود هم با هم متفاوت است. هنر یعنی همین. اثری را خلق کنیم که هرکس از ظن خود یار ما شود. احتمالا بازوی رباتیکی که چند روزی است ویدئویش همه جا است را دیده اید، یک برداشت از آن این بوده که این ربات برای بقای زندگی تلاش میکند، برداشت دیگر این بوده که هرچه بیشتر مایعات را سمت خود جمع کند انرژی بیشتری میگیرد و خالق اثر هم کلا به دلیل دیگری آن را خلق کرده است و هدفش مفاهیم سیاسی بوده. هرچه که بوده قشنگیش همین است که هر کدام از تفاسیر را که میخوانی و یا گوش میدهی زیباست. لزومی ندارد هرکسی که از ظن خود یار این اثر هنری شد حتما اسرار درونش را کشف و بازگو کند. مانند این ربات بسیار است. حتی فیلمهایی که از آن برداشت های متفاوت میشود و شاید نویسنده و کارگردان دیدی دیگر داشته اند و حتی برخی از آنها هرگز آن را بازگو نکرده اند. مثال هم زیاد دارم حتما فیلمهای بینظیر “Shutter Island” و یا “Inception” را دیده اید، اگر ندیده اید هم حتما ببینید. آثار هنری بی بدلیلی که بعد از گذشت سالها از آن هنوز هم هر کس تفاسیر خودش را میتواند داشته باشد. یا حتی هر بار که آن را میبینید میتوانید تفسیر جدیدی از آن داشته باشید. حرفم این است که لزومی ندارد وقتی یک تفسیر از یک هنر را میبینیم حتما درست باشد ، یا حتما منطبق بر همانی باشد که خالقش، خلقش کرده است. بلکه زیبایی هنر در همین است که میتوان تفسیرش کرد. میتوان هر اندازه که دوست داشته باشید در آن غرق شوید، با آن همزارد پنداری کنید و لذت ببرید. هنر زیباست، هرچقدر ساده تر باشد، پیچیده تر است و هرچقدر پیچیده تر باشد لذت بخش تر.هنر، هنر است چه در قالب عکس باشد، چه نقاشی، چه شعر، چه فیلم و چه رباتی که نمیتوانید به خودش کمک کند یا کاری برای خودش انجام دهد.
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
بدون دیدگاه