بحران سی سالگی رو خیلی ها شاید همه یا شاید افرادی که من میشناسمون تجربه کردند یا میکنند، یه زمان بچه تر بودیم گفتیم درس بخونیم و دانشگاه بریم تا اینجا هدفامون روشن بود،و میگفتیمبزرگ که شدیم فلان میکنیم. رسیدیم به دوروبرای سی سالگی بزرگ شده بودیم وای بی هدف مخصوصا اگر کمالگرا باشی بیشتر اذیت میشی، جایی هستی که فکر میکنی الان بزرگ شدم ، الان باید چی بشه، گاهی افسردگی و پوچی به سرت میزنه گاهی ساختن به ذهنت میرسه بعد حصرت روزای رفته رومیخوی، نه حسرت نخور از زمانی که تصمیمت زوگرفتی ودستت رو گذاشتی رو زانوت وفهمیدی خودت هستی شروعبه رشد میکنی. از تایمی که از دست رفته نترس، از تایمی بترس که همینطور بگذره و دانشی نداشته باشی و باز ببینی فرصت از دست میره، تو توانایی های زیادی همین االان داری اگر زبانت خوب نبست قویکن. شرکتها در به دردنبالنیروی متخصص هستند شرکتی رو انتخابکن که بهت مجال رشد بد. اگرپیدا کردی سفت بچسب بهش، بساز وجزیی از ساختن باشی.
همیشه دنبال هدف باش،رسیدیبه ۴۰ سال سالگی،یا تونسی یه جایگاه خوب برسی .که راضی هستی برای توسعه بیزنس ایده میدی، رشد میکنی.
ولی اگر بیهدف سرگردان بودی، احتمالا همچنان همان خواهی موند وفقط کمتر حرص میخوری و پذیرشت بیشتر میشه و عادت میکنی.
امروز روزمای منابع انسانی از مدیران و همکارن منابع تشکر میکنم که روزانه با این چالش ها درگیرند و برادرانه و خواهرنه سعی در ارتقای تیم دارن.
علی ایه حال اگر میخای کاری کنی تا قبل از ۴۰ سالگی
اگر خیلی قوی هستی تا ۵۰ سالگی
بجنگ و کم نیار
بدون دیدگاه