میشکنتت، شاید سالها طول بکشد که راهش را پیدا کنی. ولی وقتی شکستی، هرچقدر هم که سفت و محکم باشی، دیگر راهش را پیدا کردی. هر فرصتی پیش آید، دوست داری گریزی بزنی به شکست گاهت. عجیب است، ولی فقط شاید برای خودت معنی داشته باشد. آن کنج ازلتی که در وجودت استِ،گوشه ای در قلبت که فقط خودت میدانی کجاست و همیشه به آن پناه میبری و دم به دم تازه میشوی. سنت که بالاتر میرود، تنها تر که میشوی، بزرگتر که میشوی، در آن کنج ازلتی که فقط فکر میکردی و دگرگون میشدی و آماده مصاف برای مشکلات بزرگتر، حالا اتفاقات بیشتری می افتد، حالت چنان دکرگون میشود که نمیفهی چه شد. طوفانی به پا میشود.وجودت بارانی میشود، تمام وجودت در حال اشک ریختن میشود.تمام وجودت ، تک تک سلولهایت فریاد میزنند، فریاد میزنند و از آنچه به تو گذشته مینالند.فشارش را روی قلبت حس میکنی، آنقدر مینالند که جلا پیدا میکنند و دوباره آماده وارد شدن به دنیای بی رحمی میشوند که زندگی کردن را معنا کنند. زندگی اگر همه اش نشکستن باشد، روحت را زخمی میکند، زندگی که بتوانی در کنج ازلتت هرطور که شده حالت را خوب کنی و به میدان برگردی، بردی. افسردگی، سگ سیاه افسردگی اگر وجودت را گرفت، خودت را به هر طریق که شده التیام بدهی، این تو هستی و فقط تو هستی که میتوانی روحت را شاد نگه داری و برای پیش رفتن اهدافت به میدان برگردی و جان بکنی. و تلاش کنی برای اینکه دنیا را جای بهتری برای همه مخلوقات دنیا کنی. خود سنگ بسیار است و دشمن هم زیاد. و تو فقط و فقط خودت هستی که میتوانی حالت را خوب کنی. کنج ازلتت را آذین ببند، هرچه میخواهی در وجودت آماده کن، که هر وقت خواستی بتوانی به آن پناه ببری و دوباره، با همه وجودت به میدان برگردی. یادت باشد ، فقط و فقط خودت هستی که میتوانی به خودت کمک کنی. راهش را که یاد بگیری، آرام میشوی. قلبت آرام میشود. تلاطم وجودت در همان کنج ازلتت میماند. و وقتی آماده نبرد شدی، دیگر تو هستی که میجنگی و کم نمیاوری. دم به دم خودت را تازه کن و کم نیاور. و توکل همیشه یاورت باشد. تو بهترین دوست خودت هستی.
در این ره جان بده یا ترک ما گیر
بر این در سر بنه یا غیر ما جوی
بداندیشان ملامت میکنندم
که تا چند احتمال یار بدخوی
محال است این که ترک دوست هرگز
بگوید سعدی ای دشمن تو میگوی
بدون دیدگاه