که نشناختم


خوب میدانم که اشتباه زیاد کرده ام مخصوصا در شناخت آدمها. تا قبل ازینکه به سن الانم که قریب به چهل سال است برسم، اشتباهات بزرگی کردم. برای اینکه بتوانم چند بیزنس را پیش ببرم به آدمها راحتتر اعتماد میکردم. خیلی هایشان هم نارو زدند و علیرغم همه تلاشی که برای خوشحال نگه داشتنشان کردم، با خنجر به پشتم زدند.

به جایی رسیده ام که در شراکت بسیار محتاط شده ام، در اعتماد به آدم ها بطور وسواس گونه ای سخت گیر شده ام.

هنوز هم سعی میکنم به آدمهایی که با آنها کار میکنم یا روابط دوستانه دارم فرصت بدهم ولی دیگر نه مثل قبل. احتیاط میکنم، صبر میکنم آدمها خودشان را ثابت کنند و بعد کم کم افسار امور را دستشان بدهم.

من نمیتوانم یک شغل یا یک بیزنس داشته باشم، همه تلاشم همیشه این بوده که چندین کار را موازی پیش ببرم، زمانی فکرمیکردم آدمهایی که دور و برم هستند قابل اعتمادند و چشم بسته به حرفشان گوش میدادم. ولی حالا تا جزییات را متوجه نشم و تا روند را خودم نچینم نمیتوانم راحت اعتماد کنم.

شاید درد من است که نمیتوانم به یک شغل بسنده کنم، این ذات من هرجا فرصتی را میبیند، به مغز و روح فشار می آورد که بروم و وارد بازی شوم. برای همین سعی کردم در بیزنساهایم لزوما نفر اول بازار نباشم، بلکه تلاشم را کنم که در بازار باشم، سطح قابل قبولی را حفظ کنم و وقتم را برای کسب و کارهای دیگری هم بگذارم.

این وسط چیزی که گاهی آزارم میدهد، مشاوره هایی بود که به کسب و کارها میدادم، خیلی وقتها میگفتم آدم درستش را پیدا کنید و کار را به او بسپارید و سعی کنید هدف بزرگ را خرد کنید و نتیجه را بخواهید. ولی الان از همه حرفهایم پشیمان نیستم، ولی به هر کس مشاوره جدیدی داده ام بیشترین تاکیدم روی این است که خودتان اول سوار کار شوید و بعد با احتیاط کار را به دیگران بسپارید.

در هر صورت در همه کارهای جدید بسیار محتاط تر خواهم شد. و اعتماد کردن به آدمها برایم به چالش بزرگی تبدیل شده است. گاهی حس میکنم روحم گریه میکند. خودم را مقصر میدانم که آدمهایی بعضا اشتباه را پر و بال دادم. تا بزرگ شوند و از کمر ضربه بزنند.

من بیشتر از قبل احتیاط میکنم، چون اگر از من سو استفاده شود، فقط این من نیستم که متضرر شده ام، همکارانی دارم که روی من حساب میکنند. از حق خودم شاید بگذرم، ولی از حق آنها که در برهه هایی از زمان تحت فشار قرار گرفته اند، نخواهم گذشت. تا تهش برای دفاع از حق آنها هم میجنگم. هیچ بخششی هم در کار نیست.

سبزی این مسیر شروع شده است و ادامه خواهد داشت. قدر همه آنهایی که مردانه ماندند را میدانم.

من اشتباه کردم ولی اشتباهاتم را جبران میکنم و همه تلاشم را میکنم تا از حق کسب و کارها و همکارانم دفاع کنم.

وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی

کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی

طبیب از من به جان آمد که سعدی قصه کوته کن

که دردت را نمی‌دانم برون از صبر درمانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *