هر خیر خوبی که میرسید برقی از امید می آید و حتی اگر محقق نشود حاصلش یاس نیست. زیرا که هر چه این برقها بیشتر و درخشنده تر شوند احتمال تحقق آمال بیشتر میشود.
خبرهای بد میرسد ولی باز هم حاصلش یاس نیست زیرا که تو را به رزمی دعوت میکند که آمادگی اش را داری.
خبرهای خوب و خبر های بعد زمینه ساز قدم های بعدی اسـت، نه از خبر خوب هیجان زده میشوم نه از خبر بد اندوهگین.
خاصیت آدمی هست، به هر چه خو کند و هرچه بخواهد همان شخصیت در او ایجاد میشود.وقتی زندگی را یک مسیر میبینی که از لحظه لحظه دردهایش باید یاد بگیری. و این دردها در مراحل بعدی زندگی به خاطره ای تبدیل میشوند که تو دیگر حسشان نمیکنی فقط نسبت به آنها آگاه میشوی. مرحله از بلوغ انسان است. حتی اگر این تفکر اشتباه باشد باز هم وقتی به وقایع اینطور نگاه میکنم هم لذت میبرم و هم حس میکنم میتوانم بهتر و عاقلانه تر تصمیم بگیرم. دوستی میگفت با خبر خوب بسیار به وجد بیا جوری که همه سلولهای بدنت این خوشحالی رو حس کنن، گفتم اگر چنین کنم در برابر خبر بد هم باید تک تک سلولهایم زجر بکشند و من ترجیح میدهم راهی میانه را انتخاب کنم.
به مرور زمان شاید وقتی کسی نگاهت کند وجد و شور و شوق را در تو نمیبید، یا اندوهی آکنده را باز هم نبیند ولی این تو هستی که کنترل حتی روحیاتت را به دست گرفته ای و اگر بخواهی شادیت را میبینند یا اندوهت را.
اگر چنین نگاه کنم پس سوگواری چه مفهومی دارد یا تخلیه هیجان چیست، آن را هم در وجود خود میتوانی حل کنی، آتش زیر خاکستر پس چیست. برای تخلیه هیجانت و یا سوگواری هم به موقع وقت خواهی داشت. زمانی که فقط خودت باشی و همه وجودت و دیگر هیچ.
بدون دیدگاه