بهاری که می آید


زمستان نفس های آخرش را میکشد. بهار می آید، بهاری که هیچ وقت در عمرم آنقدر بی مزه و گس نبوده است. بهاری می آید که میدانیم قرار است زندگی مان سخت تر شود، رکود تورمی کشور بیشتر از پیش شود، بحران آب هم دارد با بهار می آید. بحران سایر انرژی ها هم قرار است با بهار بیاید.

طبیعی است که باز شاهد رشد قیمت افسار گسیخته مایحتاج اولیه زندگی شویم، بهاری که قرار است باز تحریمها بیشتر شود و کیفیت زندگی ها پایین تر بیاید. بهار و سالی که قرار است آدمهای بیشتری شرمنده خانواده شان شوند. سالی می آید که مردم با ولع و با ترس ازینکه ارزش پولشان کم نشود، هرچقدر دارند را تبدیل به دلار و طلا میکنند. سرمایه گذاری کار خوب و پسندیده ای است ولی وقتی همه را میبینی که با ترس دارند این کار را میکنند غمگین میشوی.

چرا دولت و بانک مرکزی برای حفظ ارزش پول اینقدر ناتوان ظاهر شده اند. کشورهای جنگ زده هم اینقدر ارزش پولشان دچار افت نشده است.

سالی می آید که میدانم برای کسب و کارها سال سخت تری خواهد بود، طبیعتا وقتی اقتصاد یک کشور دچار بحران شود، کسب و کارهای آن کشور هم دچار بحران میشوند. سال آینده تلاش برای بقا است. کسب و کارها به نظر من باید با سیاست مدیریت هزینه و کاهش هزینه تلاش کنند که سرپا بمانند.

کسب و کارهایی که نیاز های اولیه افراد جامعه را پاسخ میدهند، شرایط بهتری خواهند داشت. ولی کسب و کارهایی که نتوانند سرویسهایشان را به این سمت که عرض کردم ببرند احتمالا بحران های بیشتری خواهند داشت.

ما با همه وجود تلاش میکنیم در نیک اندیش سرویس هایی را ارائه دهیم که مردم واقعا به آن نیاز دارند. یکی از سرویسهای ما هم امکان خرید طلای دیجیتال و نگهداشت آن است. دوست داشتیم خدماتمان را گسترش دهیم و وارد حوزه تولید شویم، ولی متاسفان فضای تولید را بسیار ترسناک میبینم و امیدوارم سال آینده را بتوانیم همه مان با خوبی و خوشی رد کنیم. تا ببینیم سال بعدش چه میشود.

کاش این بهار خزان نمی آمد!

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *