عشق همینجاست. کمی دستت را دراز کن، میتوانی لمسش کنی. وزش آرابخشش را روی صورتت حس کن. کافی بود فقط بخواهیش. میدانی عشق چه زمانی به تو رومیکند؟ دقیقا موقعی که همه وجودت را آماده پذیرش و پذیرایی آن کنی و تا وقتی که مهمانواز خوبی باشی مهمانت خواهد بود، شاید حتی برای همیشه. کسی فردا را ندیده است. در همین لحظه اگر تمام وجود عاشق باشد، عشق مهمان تو میشود. عشق میتواند به گربه باشد، عشق میتوان به یک آدم دیگر باشد. عشق میتواند هر آنچیزی باشد که با همع وجود، تک تک سلولهایت خواستنش را فریاد میزنند. عشق معجزه میکند. از اعجاز عشق بسیار نوشته اند، ولی این بیت از حافظ فکر میکنم زیباترینشان است
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش
تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم
عشق نفست را باز میکند، عشق حالت را خوش میکند، اصلا عاشق که باشی ، دنیا واقعا رنگ دیگری است. دنیا با همه رنج هایش، عشق با همه سختی هایش ، همه شان برای این است که به رنج زندگی معنایی بخشد.
بر سرِ تربتِ من با مِی و مُطرب بنشین
تا به بویت ز لحد رقص کُنان برخیزم
خیز و بالا بنما ای بتِ شیرین حرکات
کز سرِ جان و جهان دست فشان برخیزم
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کَش
تا سحرگه ز کنارِ تو جوان برخیزم
روز مرگم نفسی مهلتِ دیدار بده
تا چو حافظ ز سرِ جان و جهان برخیزم
بدون دیدگاه