ترحم بوی تعفن میدهد، هرچه فکر میکنم تا بحال حس ترحم به کسی نداشته ام. شاید مفهوم ترحم در ذهن من با ذهن بقیه متفاوت باشد ولی اینکه برای کسی دلم بسوزد و بخواهم بخاطر حال پریشانش کاری برایش انجام دهم را بلد نیستم. اگر مفهم ترحم این است که از سر لطف و از نگاه بالا به پایین به کسی محبت کنم را بلد نیستم، من اگر به کسی هم کمک میکنم برای دل خودم است. آدمی موجودی اجتماعی است، بقیه را میبیند، حال بد بقیه را میبند، کمک هم میکند. ولی اگر از روی ترحم به کسی کمک کنم یا دست کسی را بگیرم، این کارم بوی تعفن میدهد.
آدم برای دل خودش و در راستای مسولیت های اجتماعی که دارد، دست بقیه را میگیرد. کمک میکند. میداند که دنیا گرد است روزی ممکن است خودش در جایگاه کسی قرار بگیرد که نیاز به کمک دارد.
شاید بعضی آدمها ازین که به آنها احساس ترحم شود، مشکلی نداشته باشند و اتفاقا ازین ابزار برای جلب توجه بیشتر آدمها استفاده کنند. ولی از نظر من فردی که میخواهد حس ترحم را در دیگری به وجود آورد که مورد لطف قرار گیرد، بیمار است.
آدمها به هم کمک میکنند، یکی کمتر دارد، یکی بیشتر، و دائما هم حال دوران یکسان نیست. پس فرق ندارد فردی که مخاطبت است نیاز به کمک داشته باشد یا نداشته باشد، رفتارت نباید تغییر کند. اگر در توانت است برای حال دل خودت کمک کن. اگر نه که هیچ! اگر در شرایطی باشم و کسی بخواهد از سر ترحم به من لطفی کند، لطفش را نمیپذیرم.
ترحم بوی تعفن میدهد، این باور من است.
بدون دیدگاه