انتظار ومنتظر بودن خودش یک امتحان است ،یک عده دست روی دست میگذارند تا دوباره شرایط برقرار شود و یک عده خلاقیت به خرج میدهند، این روزها که برق زیاد میرود و می آید ، خوب به آدمها توجه میکنم، به آنهایی که دست روی هم میگذارند و ته دلشان کمی حتی خوشحال هستند نمیتوان خرده گرفت، در برخی ادارات بیشتر دیده ام این رفتار را، به چشمانی که ذوق زده است میگوید برق قطعه، گرما را تحمل میکند تا دمی کاری نکند، ولی برخی دیگر در همین حین به این در وآن در میزنند تا گره ای از مشکل کسی باز کنند، مثل کارمند بانکی که اطلاعات پیرمرد را گرفت و گفت خودش برق که بیاید پیگیر کارش میشود، نگفت پدر حان بنشین تا برق بیاید، مثل برخی از همکارانم که برق که میرود حتی سیستمشان را میبرند جایی که از برق اضطراری بتوانند استفاده کنند و کار مردم عقب نیفتند، اگر این ها را نبینم کور هستم.
تفاوت آدمهای متعهد و بقیه را در بحران ها خوب میتوان دید.
من کارم همین هست هرچند تا متعهد بیشتر که به دایره اصلی شرکت وصل کنم، میدانم اگر نباشم یا نباشیم از عهده کارها بر می آیند، آدمهایی که آتش به اختیار در شرایط بحرانی عمل میکنند، مناظر بهانه برای آسودگی بیشتر نیستند، حتی زیر فشار حرف بقیه میروند تا قدمی هرچند کوچک برای آینده بهتر بردارند.
افراد متعهد را از همه بیشتر دوست دارم
بدون دیدگاه