انسان در طول مدت عمرش در تنگناهای مختلفی قرار میگیرد، تنگناهایی که بعضی هایشان کاملا ناخواسته است و بخاطر حماقت بقیه گرفتار میشود، حتی ممکن است این تنگناها جانش را هم بگیرد، این تنگناها بوته آزمایشی برای هر فردی هستند، جایی که یا با هر بدبختی که شده رهایی میبابند مانند تولد پروانه از پیله، قویتر و رهاتر میشودند و یا در همان پیله میمانند و زجر میکشند و می میرند.
توان انسان های مختلف در برابر تنگناهای مختلف متفاوت است، حتی گاهی اوقات افراد برای ادامه ندادن یک مسیر سخت اقدام به خودکشی میکنند، ترجیح میدهند راحت شوند تا اینکه ادامه دهند، برخی ها ارزشهایشان را میفروشند تا بتوانند از این تنگناها خارج شوند و برده میشوند ، و برخی آنقدر این فشارها بر آنها زیاد میشود که مجنون میشوند.و عده کمی هم لنگان لنگان و با هر بدبختی هست ازین تنگنا خارج میشوند، قویتر میشوند و آماده رویارویی با تنگنایی بس تنگ تر و مخوف تر زیرا که رسم زندگی این است.
قهرمانان فیلمهای هالیودی را ببینید، همیشه تا ثانیه آخر امید دارند و گاهی در ثانیه آخر دنیا را نجات میدهند، یا در دنیای واقعی افرادی که مدام محکوم به مرگ میشوند و باز نا امید نمیشوند و در نهایت آزاد میشوند.درباره هالیوود گفتم آمریکا همیشه خود را ناجی دنیا نشان میدهد و نشان میدهد قهرمانانش شکنجه میشوند، کتک میخوردند، تا پای مرگ میروند ولی ناامید نیستند و و در لحظات آخر ورق برمیگردد ودنیا یا جامعه ای را از شر یک عده منحوس نجات میدهد. جالبتر اینست حتی بعد ازینکه قهرمانانش به اوضاع مسلط شدند، با خشونت با شکنجه گرانشان برخورد نمیکنند، و آنها را به دست قانون میسپارند و یا حتی در برخی موارد میبخشند. اگر سریال “والکینگ دد” را دیده باشید، به آن قسمتی فکر کنید که “نیگان” توسط قهرمانان داستان دستگیر و خلع سلاح میشود و نحوه رفتارشان با او را دقت کنید.
اصلا صحبتی نیست که آمریکا در دنیای واقعی هرچه میکند برعکس فیلمهایش است و با این تصاویر از خودش،تلاش میکند خود را منجی دنیا نشان دهد. چه بسیار افرادی که در زندانهای مخوف آمریکا جایی میان زمین و هوا و جایی سوار بر دریاها زجر میکشند، حتی بدون محاکمه. یا بخاطر فعالیت های عادیشان در کشورشان تحت تعقیب و گریز توسط آمریکا قرار میگیرند که جناب آمریکا خان دستوری داده و همه دنیا باید از آن طبعیت کنند. و کشورهای دیگر هم میپذیرند، این پذیرششان عین باج دادن است، جرات ندارند بگویند نه، ولی بخاطر مصلحت کشورشان و مردمشان با زورگویی های آمریکا کنار می آیند.و حتی جوری رفتار میکنند که انگار خواسته خودشان هم همین است. مجبورند و قابل درک. هرکشوری هم باج ندهد از همه چیز محروم.ما حتی از دارو هم محرومیم، تبلیغات رسانه ایشان میگویند دارو و غذا جزو تحریمها نیست، ولی حرف مفت میزنند، دارو هم به ما نمیدهند. اینکه ما هم باید مانند بقیه کشورها رفتار کنیم یا نه، نمیدانم. من زیاد از سیاست نمیدانم.
در تاریخ در رفتار پادشاهان هم بسیار دیده ایم که بعد ازینکه فتحی صورت دادند، دشمننشان را شکنجه نمیکنند، حتی دست دوستی دراز میکنند و خود را ولی نعمت آنها میکنند ولی تسویه حساب شخصی به ندرت انجام میدهند، مثال بارز تسویه حساب شخصی آغا محمدخان قاجار بود ، وی بعد ازین که به پادشاهی رسید اول دستور داد روغن فروشی را که در دوران حصر او از وی روغن خریداری میکرد و به او روغن بد میداد را در روغن بجوشانند تا حالش جا بیاید و یا کار شنیعی که به دستور او با لطفعلی خان زند انجام شد، برخی پادشاهان تسویه حساب شخصی میکنند وبرخی دیگر هوشمندانه تر عمل میکنند و خود را منفور مردمان جدیدشان نمیکنند. حاکمان میدانند که که “العدل اساس الملک” میدانند که اگر عدالت نباشد ملک پایدار نمیماند. این موارد چه در مملکت داری و چه در اداره یک شرکت موثر است و دانستنش واجب.
بگذریم، عرضم امید داشتن تا آخر بود، با این باور زندگی کنیم که ما تلاشمان را کردیم و میکنیم. آنچه از عهده ما خارج است و نمیتوانیم برایش کاری کنیم را یا به وقتش رسیدگی میکنیم، یا کلا در این راه میمیریم. مهم انجام تکلیف است و تکلیف ما همان تلاش برای خلق ارزش است.
بدون دیدگاه