آدمها همیشه قربانی زورگویی قدرتها میشوند، این بار چندم است که در طی هفته گذشته دارم در این خصوص مینویسم. زورگویی های قدرتهای جهانی هیچ وقت تمامی ندارد. نمیدانم شاید راه و رسم قدرتمند بودن همیشه ضعیف کشی باشد. یادم به آغا محمدخان قاجار می افتد، خوانده ام که زمانی که در قدرت نبوده، به مغازه ای برای خرید روغن مراجعه میکرده و آن روغن فروش هم همیشه بدترین روغن و بی کیفیت ترین روغن را به او میفروخته و آغا محمد خان هم سکوت میکرده چون توان مقابله با روغن فروش را نداشته ، نقل است که بعد از رسیدن به پادشاهی یکی از اولین کارهایش این بوده که میگردد و روغن فروش را پیدا میکند و در دیگ روغن جوشان می اندازتش. در مسند قدرت باشی، هرچه ضعیف تر از خودت هست را باید بکشی و نابود کنی. این یک دیدگاه است. یک دیدگاه دیگر هم این است که فرد قدرتمند آنقدر اعتماد بنفس دارد که ضعیف کشی را دور از شان خود میداند. نمیدانم شاید دیدگاههای دیگری هم باشد. نمیدانم کدام هم درست و کدام هم غلط.بصورت خاص درباره سیاست های آمریکا مینویسم. دقیقا کاری است که دارد میکند. هرچه بیزنس بر پایه تکنولوژی در ایران شکل میگیرد را برایش داستانی درست میکند. هر بار در گزارش هایشان نام تعدادی از بیزنس ها و استارتاپ های ایرانی را می آوردند که این ها در بحث دور زدن تحریم فعال هستند. برای من که به چشم یک هفته است دنبال دارو هستم و نیست وحتی قبل از آن هم به همین بهانه تحریم ها، ترس بر جان شرکت های دارویی در هرجای دنیا انداخته اند که ترجیح داده اند با ایران مراوده دارویی نداشته باشند، دیگر ثابت شده است که هرکس هم آدم بده داستان باشد قطعا آمریکا آدم خوبه نیست. قطعا با هر تکنولوژی در ایران مخالف است. این که بعضی اوقات که مسولین کشور هم دقیقا همان کار را میکنند و با روح تکنولوژی مخالفت میکنند و بدنبال محدود کردن اینترنت هستند، هم برایم تعجب آور است و هم ازین که دشمن شاد کن شاده اند عصبانی میشوم. ما تا الان میتوانستیم در صورتی که سنگ اندازی از سمت مسولین نبود، لاقل در بحث کریپتو کارنسی و متاورس برای خودمان جایگاهی در دنیا داشته باشیم. ولی هنوز باید با آقایان در خصوص اینکه چرا باید درگاه پرداخت داشته باشیم بحث کنیم. و همیشه تهدید شویم که درگاهمان را میبندند، یا سایتمان را فیلتر میکنند یا پرونده قضایی برایمان تشکیل میدهند یا هزاران یای دیگر. آخرش اینکه هنوز باید با آقایان در خصوص نیاز به وجود اینترنت صحبت کنیم. خوب همه این چیزها باعث میشود، خیلی ها هم ناامید شوند و مهاجرت کنند. این روزها که باز درگیر یک موج مهاجرت جدید هستیم میبینم طرف اینقدر ناامید شده است که وقتی درباره امید با او حرف میزنی یا رعایتت را میکند و کظم غیض میکند یا واقعا حرفهایی را میزد که میمانی چه جواب بدهی. ماها پوستمان خیلی کلفت شده، نزدیک به دو دهه کار کرده ایم. مفاهیمی مثل استارتاپ سالها بعد از اولین کسب و کارهای ما تازه در ایران ترند شد. تازه فهمیدیم خیلی از کارهایی که میکنیم اسمش استارتاپ است. بالا و پایین زیاد دیدیم. ولی ماندیم و قصدمان هم ماندن است حتی اگر جان کندن باشد. با هم نسل های خودم که صحبت میکنم باورهای مشترک بیشتری پیدا میکنم. دلایلی مشترک بیشتری برای امیدوار بودن پیدا میکنم. شهروند جهانی بودن اگر برای هم نسل های من یک مفهوم باشد برای نسل های جدید یک باور است. عمیقا به این باور دارند که شهروند جهانی هستند. و صدالبته که درستش هم همین است. و در این شرایط دولتی مثل دولت آمریکا میخواهد نگذارد که ما به هیچ ابزار هوشمندی دست پیدا کنیم. خوب مشخص است که این هم مثل دیوار برلین دیر یا زود فرو میریزد . ولی چقدر آدم مثل ما باید قربانی بشوند تا شاید در سازمان مللی ، جایی ، مرکزی بین المللی واقعا به حرف ما گوش بدهند و فشاری ایجاد کنند برای تغییری در این سیاست های خصمانه . نمیدانم. فقط میدانم ما و همه نسل های بعد از ما از بیرون تحریم هستیم و از داخل هم محدود. امیدوارم نه اینکه فقط بگویم امیدوارم. واقعا امیدوارم مساله تکنولوژی و نیازهای یک شهروند بین المللی هم از داخل کشور مرتفع شود و هم از بیرون کشور.و زورگویانی مثل آمریکا هی آدمها را قربانی سیاست نکنند. این بخشی از دیدگاهم بود البته ، باز هم خواهم نوشت.
بدون دیدگاه