جراحی


بدن انسان ممکن است در اثر عوامل مختلف نیاز به جراحی داشته باشد، سازمان ها هم همینطور هستند.جراحی ها لزوما با درد همراه هستند ولی نتیجه آن به نفع بدن و سازمان است. جراحی جرات میخواهد، خیلی ها هستن اینقدر این جراحی ها را عقب می اندازند تا اعضای بیشتری از بدنشان دچار اختلال میشود و آن وقت تن به جراحی میدهند و معمولا هم اگر زودتر این کار را کرده بودند نتیجه بهتری میگرفتند. سازمان ها هم همین است، در ابتدا اگر با دارو و مسکن نتوانستید مشکلات ریشه ای سازمان را حل کنید باید جراحی انجام دهید و از دردش هم نترسید، این جراحی ها ممکن است برای سازمان چالش ایجاد کند و این چالش ها باعث پوست اندازی سازمان میشود، وقتی دیدید سازمانی به جراحی نیاز دارد هرچه زودتر آن را انجام دهید بهتر است. این جراحی میتواند شامل تعدیل برخی از افرادی باشد که به سازمان تعهد کافی ندارند، یا همیشه بجای اینکه به منافع سازمان فکر کنند تمرکز اصلی شان جای دیگری باشد. با حذف این افراد نه تنها به سازمان خدمت کرده اید بلکه به خود آن افراد هم خدمت کرده اید، به زحمت وصله های ناجور را بخواهید به سازمان متصل نگه دارید به ضرر همه است حتی مشتری که میخواهد از شما سرویس بگیرد. مشتری دوست دارد با فردی حرف بزند که دانش کافی دارد و مشتاقانه دوست دارد مشکل مشتری را حل کند. مشتری دوست ندارد با کسی حرف بزند که حوصله اش را ندارد و برای رفع تکلیف دارد پاسخ میدهد. سازمان دوست دارد محصولش با توجه به بضاعتش بهترین باشد. سازمان افراد یکدل میخواهد، افرادی که برای کمک کردن به هم از یکدیگر پیشی بگیرند، افرادی که برای بهتر شدن و رشد کردن شرکت بجنگند و تلاش کنند. و سازمان با روی باز ازین همکاران هم حمایت میکند و به رشدشان کمک میکند.سازمان افرادی را میخواهد که برای چشم انداز شرکت تلاش کنند. با ارزشترین دارایی هر شرکتی سرمایه های انسانی است و استفاده از سرمایه های انسانی نامناسب برای یک سازمان خیانت به سازمان و به خود آن فرد است.خیر افراد فقط در این نیست که جایی مشغول به کار باشند، خیر افراد در این است که در جایی مشغول به کار باشند که از کارشان لذت ببرند و مشتاقانه برای پیشبرد اهداف آن سازمان بجنگند و خودشان را جزیی از بدنه سازمان بدانند و به بودن در آن سازمان افتخار کنند. اگر این حس نباشد یعنی جایی اشتباهی هستند. گاهی اوقات باید تصمیمات سخت گرفته شود و قتی این تصمیمات خیلی سخت شود نامش را جراحی میگذارم. جراحی لزوما به معنای قطع همکاری نیست بلکه به عنوان استفاده از پتانسیل فرد در جایگاهی است که بهتر میتواند در آن عمل کند. و همینطور آموزش بیشتر به یک فرد در یک جایگاه حساس و یادآوری حساسایت جایگاه او به خودش است تا بتواند قوی تر محکم تر و با عزمی راسخ قدم بردارد. زیرا که در نهایت اگر مدیران یک سازمان نتوانند این کارها را خوب انجام دهند، مقصر خودشان هستند. همیشه انگشتها به سمت آنها میرود که در اداره یک شرکت ناتوان بودند. پس جراحی کردن یکی از وظایف سازمانی مدایران و در راس آن مدیر عامل است.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *