حسین تشنه لبیک بود و نه آب، حسین درس آزادگی داد. حسین کشتی نجات است. حسین علیه اسلام و خانواده اش درس های زیادی به ما دادند. همه این چیزاها را بارها و طی سالها شنیده ایم. واقعیتش این است که حسین علیه السلام تشنه هرچه بود. نامش تا الان مانده است. نامی که به نیکی یاد میشود. نامی که فقط لزوما فقط شیعه ها هم برایش عزت و احترام قائل نیستند. داستان حسین برای هرکس تعریف میشود، نمیتواند بی تفاوت باشد. در بدترین حالت حتی علیهش جبهه میگیرند. حسین علیه السلام هرکه بود و هرچه کرد بعد از دو هزار سال نام و یادش را بخاطر کارهایش گرامی میدارند. زیارت بین الحرمین و زیارت آن قبر شش گوشه یکی از آرزوهایت میشود حتی اگر خیلی مذهبی هم نباشی. عشق حسین از همان دوران کودکی در وجود ما رخنه کرده است. حالا هرچه هم تفسیر و تحلیل کنند که همه اینها برای قدرت بوده است. اصلا برای قدرت بوده باشد. رای هرچه بوده باشد، بعد از این همه سال ، انگار همین دیروز بوده که با خانواده اش محاصره شده است و عاشورا انگار همین دیروز بوده است. تمام زمین عاشورا است و تمام زمان ها عاشورا. بیخود که نمیشود آدم خودش را مدیون حسین بداند. حسین مردانگی را یاد داد. مردانگی و عزت نفس یاد داد. هرجا در تاریخ مردانگی است بخواهم یا نخواهم مرا یاد حسین علیه السلام می اندازد. اصلا کاری به این همه خرافه که وارد واقعه عاشورا شده است کاری ندارم. من همان اصل موضوع و اتفاقی که افتاده را در نظر میگیرم. مردی که توکل کرد با خانواده اش به سمت دشمنی رفت که قرار بود خیلی هایشان دوستش باشند ، قرار بود دعوتشان را لبیک بگویند ولی نگفتند. مردانگی جز همین است که گفت برای خدا و برای نجات دین آمده ام ، تلاشم را هم میکنم، باقی اش به من ربطی ندارد. باقی اش با خداست. همان که اگر بخواهد به من عزت بدهد به بهترین شکل عزتم میدهد حتی اگر بمیرم باز هم خودش است که کاری میکند بی عزت شوم یا عزتم بماند تا هزاران سال بعد از من. حسین مزد اعتمادش، اعتماد کاملش به پروردگارش را گرفت. حسین و داستانش هزاران سال میماند و هر آزاده ای را انگیزه ای میشود برای کم نیاوردن. برای اینکه حتی اگر عمرش به دنیا باقی نبود هم اگر او بخواهد عزتمند است. و اگر او نخواهد مانند دشمنانش بی آبروی تاریخ میشود. حسین هم آدم بود، تشنه بود، هم تشنه آب و هم تشنه لبیک.
بدون دیدگاه