توانایی خدمت کردن در وجود همه هست و توان ستمگری نیز در وجود همه است، اینکه از ذات درونمان برای چه هدفی و در چه راستایی استفاده کنیم، به خود ما، خانواده ای که در آن رشد کرده ایم، جامعه که با آن بزرگ شدیم و ارتباطات ما با سایر افراد و تفکرها بستگی دارد.
این که” که شویم” هم ذاتی است و هم اکتسابی و من بر این باورم قسمت اکتسابیش میچربد، این که خود درونمان را چگونه پرورش دهیم بیش از هر کس، خود ما مسولش هستیم. به قول حضرت حافظ
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
در ذات همه ما آن وجود جفاگر وجود دارد، ولی این ما هستیم که آن شخصیت جفاپیشه را به شخصیتی تبدیل کنیم که هدفش چیز دیگری باشد، هدفش خدمت به خلق باشد. با رسیدنش به قدرت تشنه قدرت بودنش را بروز دهد یا از قدرتش برای خدمت استفاده کند.
باور من این است اگر انسان در زندگی اش هدف هایی داشته باشد که فقط به نفع خودش باشد، حاصلش تقریبا هیچ که نه اصلا هیچ است. هدف باید بگونه ای باشه که همیشه در حال رسیدن به آن باشی و همیشه در حال رساندن خیرت به دیگران. تصور کن فردی هدفش فقط پول است،با چقدر پول قانع میشود، بهترین شرایط زندگی از هر نظر را تعریف کن، همه آن ها را هم داشته باشد، اگر هدفش همین مادیات باشد و به آن برسد دیگر به چه امیدی زنده است. میخواهد بهترین غذا را بخورد بالاخره بعد از یک سال همه غذاهای دنیا را هم خورده است و باز هم میگوید هیچ چیز خوشمزه تر از قرمه سبزی نیست، آن را که الان هم دارد میخورد. چقدر سوار قایق تفریحی شود، چقدر عشق و حال کند یک جایی دیگر خسته میشود مگرنه. چیزی که انسان از آن سیر نمیشود قدرت است و اشتهایش برای قدرت زیاد است ولی ازین قدرت برای خدمت استفاده کند یا برای ستمگری. یادمان اگر روزی آنقدر قدرتمند شدیم که توانستیم در دنیا تغییری ایجاد کنیم از این قدرت برای خدمت استفاده کنیم نه برای ستمگری.
یا حق
بدون دیدگاه