دیروز پادکستی را گوش میدادم، مرتب در خصوص برون گرویی و درودن گرایی حرف میزد، البته چون در پرواز بودم انتخاب دیگری نداشتم وگرنه ابدا گوش به این صحبت ها نمیکردم،اصل مطلبش این بود که بر خلاف باور عامه که برون گرا سبب تغییر در دنیا میشوند درون گرا هم میتوانند، و قانون نانوشته ای نیست که حتما هرکس برونگرا است موفق میشود یا بالعکس.
واقعا میگویمچه اهمیتی دارد که درون گرا باشیم با برونگرا، از نظر من قرنها قبل این موضوع ثابت شده است، مثالش حافظ فردی که نویسنده یکی از بزرگترین کتابها شعر جهان است و از آن طرف سعدی. یکی همه عمرش در شیراز بود، سفر نمیرفت، دیگیری همیشه در سفر بود. حافظ را به نسبت سعدی درونگرا تر میدانند.
وچقدر دانشمند و مدیر موفق که درونگرا بوده اند یا نبوده اند .همین. من به شخصه پرداختن به این موضوعات را حاشیه میدانم و با هدف تولید محتوای زرد.
انسان بودن مهم است، همین. انسانی باشی که دغدغه بهتر کردن دنیا را داری، حالا درونگرا باشی یا برون گرا، چه جنسیتی داشته باشی، چه ویژگی های شخصیتی داشته باشی همه شان بی اهمیت است،مهم این است خودت باشی، آنچه در موفقیت تو تاثیر میگذارد، پشتکار است، ممارست است، جنگیدن و کم نیاوردن است، و با همه وجود خود را وقف هدف کردن.
همین. این را هم بگویم شاید همه این کارها را کردی و نشد. سعی ات را که کردی ای، منفعل نبوده ای، چقدر عالی ، آفرین .
بقیه اش ویژگی های شخصی ما هست. زیاد بها ندیم که چون برون گرا هستم میتوانم یا چون درون گرا هستم نمیتوان و برعکس.
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
بدون دیدگاه