شعر خوب و بد نداریم، همه شعرها خوب هستند. همه شعرها ناب هستند. ولی بعضی شعرها عجیب به دل آدم مینشینند. الان اگر بخواهم بین همه مثنوی هایی که خوانده ام یکی را بیرون بکشم و دوباره بخوانم و با دقت هم بخوانم و با توجه هم بخوانم که شاید خود را بهتر بشناسم یا خودم را بهتر پرورش دهم، مثوی معروف مولانا است به نام موسی و شبان. قصه اش رو که البته همه میدانند ولی جاهایی ازین مثنوی که مرا در خود فرو میبرد و غرق در فکرم میکند آن جاهایی است که حضرت حق میخواهد به موسی علیه السلام بگوید حال هر کس با دیگری متفاوت است، آنچیزی که برای دیگری شهد است برای تو شاید سم باشد. حضرت میفرماید اگر آدمی از نظر ما بد بود حتما بد نیست اصلا ما که باشیم که دیگران را قضاوت کنیم. اوج مهربانی و لطافت خداوند را شاید در این بیت بتوان دید
من نکردم امر تا سودی کنم
بلک تا بر بندگان جودی کنم
خداوند هم صریح و هم در پرده میفرماید ، من نیازی به انجام فرمان هایم توسط مردم ندارم، من خدا هستم من بی نیازم. من اگر امری هم کردم برای این است که به بندگانم لطف کنم. مثل این است بدانی گنجی هست و بخواهی همه آن گنج را داشته باشی، و حالا خداوند نقشه گنج را با باید و نباید ها در اختیارت قرار میدهد تا راه را برایت کوتاهتر کند. اطاعت از اوامر خداوند یعنی میانبری برای رسیدن به ذات احدیت. میتوانی هم به اوامرش توجه نکنی تو باز هم بنده عزیز خدایی، میتوانی راه دیگری را پیدا کنی. همه راهها هم به ذات احدی خداوند ختم میشود. ولی آن باید ها و نباید ها به تو کمک میکنند زودتر به خواسته ات برسی. مولانا با این بیت دیوانه ات میکند
هندوان را اصطلاح هند مدح
سندیان را اصطلاح سند مدح
و چند بیت دیگر به شاه بیت این مثنوی میرسد
ما زبان را ننگریم و قال را
ما روان را بنگریم و حال را
بیتی که آنقدر محبوب بوده که به ضرب المثل تبدیل شده. درون آدم است که برای خداوند مهم است، حال هرچه میخواهی ظاهر سازی کن. او است که حال درونت را میداند و قضاوتش بر آن مبنا است.
آخرش میخواهم یک بیت از غزلیات حافظ را بنویسم
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست
حجت را تمام میکند، آزارت به کسی نرسد، به کسی یعنی به خودت هم نرسد. و دیگر گناهی در شریعت ما نیست. اینها لطایف ادبیات فارسی ما هستند. خداوند تو را آفریده است، باید ها و نباید هایی را هم برایت تعیین کرده است که ته تهش که نگاه میکنی همان بیت حافظ است که به کسی آزاری نرسانی و بعد هم وعده وصلت را میدهد. میتوانست ازین کریم تر هم باشد آیا؟ همه چیز را برای بنده اش ساده کرده است. و از او خواسته است آزار به کسی نرساند حتی به خودش. حتی پیامبرش که یک آدم است مانند بقیه. میفرماید من در ازای کارهایم هیچ نمیخواهم جز دوستی با خویشاوندانم. قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی
آخر آخرش هم الان ماه برکت خداوند است نظرکرده های خداوند راه و روش زندگی شان مشخص است، همیشه بقیه را بر خود مقدم میدانستند. ماه رمضان اگر قرار است درسی به ما بدهد درس فداکاری است برای رضای دوست آنجا که عزیز خداوند سه روز پشت سر هم افظارش را به نیازمندان میبخشد
يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا ﴿٧﴾ وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ﴿٨﴾ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا ﴿٩﴾
رمضان همین است، قرار نیست حال گرسنگان را درک کنیم. قرار است یاد بگیریم باید ها و نبایدهای خداوند نقشه گنجی است که راه را برای رسیدن به معشوق برایمان هموارتر میکند.
والسلام
بدون دیدگاه