چند روز پیش توی یک جلسه بخش منابع انسانیمون اعلام کرد که میانگین سنی الان شرکت 23 سال هست، منو برد به 12 سال پیش. وقتی که 23 سالم بود، رویاهای بزرگ در سر داشتم و تلاش میکردم در آن مسیر حرکت کنم. دانگاهم تموم شده بود، سربازی هم معاف شده بودم ، و بیزنسهای مختلف رو راه اندازی میکردم و گاهی شکست میخوردم و گاهی هم موفقیت چشم گیری نصیبم نمیشد. یادمه پدرم میگفت عسلویه برات کار پیدا کردم، ولی هرچه حساب میکردم اگر میرفتم عسلویه با حقوق دریافتیم حتی قسط وامهایی که برای کسب وکارام گرفته بودم رو نمیتونستم بدم، حتی اگر ماشینم رو هم میفروختم. بانک هم چندین بار با ضامن هام تماس گرفته بود که قسطم عقب افتاده میخاستن از حقوق ضامن هام قسطاشون رو بگیرن. شرایط بدی بود. دنبال جایی بودم که حتی اگر کارمند ساده هم باشم جاییی برای رشد و موفقیت داشته باشه ، من توی عسلویه نمیتوانستم دوام بیارم. برگشتم به الان دیدم چقدر شرایط فرق کرده، چقدر شرکت ها و استارت آپ هایی هستند که یک جوان 23 ساله میتواند جذب آن بشه و قسمتی از آینده بشه. در اون رشد کنه و باعث رشد شرکت ها بشه. درسته شرایط مملکت از نظر اقتصادی شاید چندان خوب نباشه و مشکلات و تحریمها و گرانی کمر همه ما را شکسته است. ولی اگر فردی واقعا در دوران تحصیلش دانش و تجربه ای کسب کرده باشد میتواند براحتی جذب این شرکت ها شود و از استعدادش استفاده کند، و حتی اگر آن بیزنس شکست بخورد هم تجربه بزرگی کسب میکند و قدمهای بلندتری برمیدارد. 23 سالگی من بسیار سخت میگذشت، درآمد ناکافی و فشارهایی که رویم بود را دائم تلاش میکردم تبدیل به دلیلی برای ساختن کنم، همه این خشم ها را به انرژی تبدیل کنم و چیزی بسازم. صحبت را کوتاه میکنم و خدا رو شکر میکنم که با همه مشکلات و اتفاقاتی که برایم افتاد توانسم یک تیم خوب با همکاری شرکایم تشکیل دهم و تلاشمان را برای تغییری شاید حتی کوچک در دنیا کنیم. هم تیمی هایی پیدا کنیم با انگیزه و نشاط، قوی و با اراده. 23 ساله هایی که میخواهند بسازند و به کم قانع نیستند، افراد جوانی که با هم زیر یک پرچم برای دنیایی بهتر میجنگیم. آینده ای که میدانیم میسازیم و همه این تیم جزیی خواهند بود از یک تیم بزرگتر و قویتر که هم منافع جمعی را تامین میکنند و هم در زندگی شخصی خوشبختی را به شکلی که دوست دارند تجربه خواهند کرد. زنده باد همکارانم
بدون دیدگاه