لذت و شوق دیدن دوباره، لذت و شوق شنیدن یک صدای آشنا، صدایی که قرار بود بشنوی اش. شوقش را داشتس و حالا ممکن است مدت ها از تو دریغ شود. و این امید و این امید که همیشه زنده است. که در بدترین حالت روحی ات هم باز این شوق و امید در دلت زنده است. نمیدانی کی زمانش میرسد، ولی همیشه با همه وجود آمده ای که بشنوی اش. که صدایش را از فاصله نیم میتری بشنوی، صدای خنده هایش را. حتی بی مهری اش را . همه اش شیرین است. بهرحال در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آن است که مجنون باشی. آدمی اگر مجنون نباشد، خیلی از اتفاقات روزگار هم رقم نمیخورد. تقریبا همه آدمها که تغییری در زندگی شان و یا زندگی دیگران ایجاد کرده اند چیور بیزنس ایز بیزنس نبوده اند. پیرو مکتب عشق بوده اند و وجودشان را وقف خلق ارزش کرده اند. اینطور بوده که دنیا تغییر میکند. اینطور بوده که همه آنهایی که سودایی در سر دارند، از خیلی از چیزهایی که دیگران دارند گذشته اند، روزها و سالها روی یک موضوع تمرکز کرده اند، و آرام و آرام توانسته اند تغییر ایجاد کنند. ادیسون باشد، یا گاندی، همه شان وقف خلق ارزشی کرده اند، خلق ارزشی که برایشان از رخ معشوق زیباتر است. و معشوقی که به دست آورده اند دنیا را عالم تاب کرده است. شاید رسم عاشقی و رسم همه چیز را برای معشوق خواستن هم از همین جنس است. هر چه فکرش را میکنم همه اش یک جنس است. خواستن و تمنای داشتن یک چیز والاتر. و غم خوردن از کوچکترین خاری که در پای معشوق برود یا در راه خلق ارزش شکستی رخ دهد. یک رابطه عاشقانه هم مانند یک آفریدن یک ارزش مرتب باید حواست به آن باشد. وای که همه زیبایی های دنیا از عشق سرچشمه میگیرد. عشقی که به معشوق باشد ، معشوقی که میتواند یک آدم باشد یا خلق یک ارزش. اوج دلتنگی ام از خواستم در این نوشته بنویسم. دل تنگی که خودش میداند و من. و من میدانم و خودش. معشوقی که خلق ارزش است و معشوقی که میتواند یک آدم باشد.
به جانِ دوست که غم پرده بر شما نَدَرَد
گر اعتماد بر الطافِ کارساز کنید
میانِ عاشق و معشوق فَرق بسیار است
چو یار ناز نماید، شما نیاز کنید
نَخست موعظهٔ پیرِ صحبت این حرف است
که از مُصاحبِ ناجِنس اِحتِراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نَمُرده به فتوایِ من نماز کنید
بدون دیدگاه