در شرایط سخت عیار آدمها مشخص میشود. در شرایطی که آدمها عصبانی تر هستند به گمانم خود واقعیشان را نشان میدهند. این روزها که شرایط همه مان سخت تر است راحتتر همدیگر را قضاوت میکنیم. هر داستانی را باور میکنیم. امپراطوری های رسانه ای هرچه را باب میل مالکشان باشد به خورد ما میدهند و ما هم راحتتر باور میکنیم. نگاهی به خبرها بیندازید تقریبا همه به جان هم افتاده اند. آدمهایی خوب بودند و حالا بد شده اند. آدمهایی منفور بوده اند و حالا محبوب شده اند. عده ای را نمیشناختیم اسمشان را هم نمیدانستیم حالا قهرمان قصه شده اند. برای گروهی دیگر هم مغضوب شده اند. هرکس تریبون قویتری دارد یا هرکس قصه ای باب میل تر دارد حتی اگر همه اش هم دروغ باشد حالا وقت موج سواری اش شده است. در شرایطی که آرامش بیشتری بر جامعه حاکم باشد زیر سوال بردن بقیه قطعا سخت تر است. دلیل و مدرک بیشتری میخواهد. الان چه؟ کافی است قصه ای را سر هم کنید. کافی است ادعا کنید که کارمند فلان شرکت معروف هستید و یک اسکرین شات جعلی از چت کارفرمایتان با خودتان در راستای منافع عده ای سر هم کنید و برای مدیران کانال های تلگرامی که عمدتا هویتشان هم نامشخص است بفرستید هنوز مدرکی از شما نخواسته همه اش را منتشر میکنند. که خوراک برای کانالشان برای دیده شدنشان فراهم کنند. حتما شنیده اید که میگویند به قطاری که حرکت میکند سنگ میزنند. مگر میشود کسب و کار داشته باشی مگر میشود در راستای هدفی حرکت کنی و دشمنی هم نداشته باشی؟ بر اساس تجربه خودم طی همه این سالها میبینم یکی از اصطلاحات رایج بین آدمها ‘زدن’ است. آدمها هر چقدر پست فطرت تر باشند بیشتر به فکر زدن بقیه هستند. هرجا از کسی جا میمانند سعی میکنند با زدن رقیب حرکتشان را کندتر کنند. این میشود که کینه توزی بیشتر میشود این میشود که آدمها بجای رقابت سالم به فکر زدن یکدیگر می افتند. این میشود که در شرایطی که جامعه درگیر آشوب است فرصت را برای ایجاد هجمه علیه یکدیگر مغتنم بشمارند و جان یکدیگر بیفتند. جانب انصاف را نگه داشتن حتما سخت است و البته که منصف بودن هم سخت تر. راحتترین کار در این شرایط ایجاد هجمه حتی بدون سند و مدرک برای هر آن کسی هست که برای مفیدتر بودنش دست و پا میزند. راست و دروغ در هم می آمیزد. هرکس مطلبی را شاخدار تر منتشر کند ویوی بیشتری میگیرد. آنکه منصف نباشد هم برایش مهم نیست ته خبر راست است یا دروغ. نهایتش اگر آنقدر محبوب شد که خیلی ها او را دیدند میتواند معذرت خواهی کند. هم برای خودش خوب شده است. هم برای آنکه با قصد تخریب دیگران مطلب برایش فرستاده خوب شده است. به درک که انصاف رعایت نشده باشد. دیروز مطلبی در توییتر تند و تند بازنشر میشد خلاصه ماجرا این بود که کارمند یکی از شرکت های معروف اسکرین شات از چت هایش را با مدیرش منتشر کرده بود که تهدید شده است که مطالب منتشر شده اش در خصوص اتفاقات کشور را پاک کند وگرنه علیه او اقدام حقوقی میشود. آنقدر این مطلب ترند شده بود که عده ای پر فالور هم حکم بر تحریم شرکت مذکور را صادر کردند. مطلب را خلاصه کنم آخرش مشخص شد که چندین ماه قبل فردی با هویت کارمند ذکر شده این اکانت را ایجاد کرده و کار به شکایت دادگاه رسیده است. برای من که سالها در این اکوسیستم کار کرده ام. آدمها و بیزنس ها را تا حدی میشناسم هم مشخص شد که همه ماجرا یک قصه ساختگی بوده است. از همین قصه هایی که گاهی برای خودم هم میسازند. من هم مثل بقیه هم دوست دارم هم دشمن. مثل همه آدمهایی که برای مفیدتر بودنشان دست و پا میزنند. برایم هم قصه های خوب ساخته اند هم قصه های بد. من هم گاهی از خودم بودن خسته میشوم ولی حق ندارم همیشه خسته بمانم. ادامه میدهم. میدوم. راه میروم. میخزم. ولی ادامه میدهم. همه این سالها در کشورهای مختلف درگیریهای حقوقی هم کم نداشته ام ولی هنوز هستم. هنوز هم میخواهم باشم. فردی را سراغ دارید که کسب و کار داشته باشد و دعوای حقوقی هم نداشته باشد؟ من هم داشته ام. زیاد هم داشته ام. خیلی وقتها هم همین دعواهای حقوقی ام خوراک رسانه ای شده اند. چه کنم؟ بخاطر اینکه باب میل همه باشم همه را از خود راضی نگه دارم؟ اصلا مگر میشود. من هستم بدون اینکه رانتی داشته باشم یا به دنبال رانتی باشم.
بدون دیدگاه