اینترنت را قطع کرده اند، بهانه هم زیاد دارند ولی بدانید اقتصاد دیجیتال بدون اینترنت یک شوخی است. همه ضررهایی که کسب و کارهای آنلاین طی این سالها به جان خریده اند تا بتوانند اشتغالزایی کنند، تا بتوانند به ایران خدمت کنند را با این کارها نابود کردید. مگر یک کسب و کار چقدر میتواند بدون اینترنت دوام داشته باشد. مگر پرداخت حقوق بدون بقای کسب و کار امکان پذیر است. کاری کرده اند که همه را ناراضی و عصبی کرده اند. هر سال که میگذرد، اینترنت بیشتر و بیشتر در همه جنبه های زندگی نفوذ میکند. و قطع کردنش مانند بستن آب روی مردم است. بیچاره کسب و کارهای آنلاین که با هزار امید ماندند و سعی کردند بسازند. با یک دکمه اینترنتشان را قطع میکنند و باز هم انتظار دارند تحمل کنیم. چه چیزی را تحمل کنیم. ابزار کار و زندگی ما را گرفته اید، کسب و کارهایمان را هم دارید میکشید. مگر دیگر چقدر توان در وجود ما مانده است که اینطور تیشه به ریشه میزنید. شاید همانها که رفتند و نماندند و جای دیگری شروع به کار کردند خیلی کار درستی کردند. ما که ماندیم که بسازیم هم شده ایم بازیچه، یک روز تهدید میکنند که درگاه پرداختتان را قطع میکنیم. یک روز مجبورمان میکنید اینماد بگیرید و از آن طرف اینماد هم زیر بار نمیرود. روزی دیگر کلا بستر اینترنت را بر ما میبندید.طی همین ده روز خبر دارم از بسیاری از کسب و کارهای خرد و آنهایی که بر بنای شبکه های اجتماعی بوده اند که تقریبا درآمدشان صفر شده است و نیروهایشان را تعدیل کرده اند. شرکت هایی مانند ما هم با این وضع زیاد نمیتوانند دوام بیاورند. درهرصورت با این وضعیت اقتصاد دیجیتال و تشویق به ماندن نخبه ها برای ماندن و ساختن یک شوخی بزرگ به نظر میرسد. اینترنتی که بازیچه شده باشد، بستری که یک روز باشد و یک روز نباشد، و بنایی که بر مبنای آن ساخته شود به گمانم وقت تلف کردن و حماقت است. شاید هم واقعا ما که مانده ایم شیرین عقلیم. شاید ما که مانده ایم که کمک کنیم به اقتصاد کشور خودمان را گول زده ایم. هرچه که هست وقتی رفتارهای این چنینی میبینیم دیگر به همه چیز شک میکنیم. به این شک میکنیم که آیا واقعا اقتصاد دیجیتال و نوآوری و شکوفایی و دانش بنیانی فقط شعار بوده است یا همتی واقعا پشت آن بوده است که الان دیگر نیست. دیگر به چه زبان و بهانه و دلخوشی میخواهید نخبه های این مملکت را تشویق به ماندن و ساختن کنید. بارها گفته ام هرچه باشد، هرچه خسته شویم، میمانیم و میسازیم. ولی انگار دیگر برای هیچ کس مهم نیست. باشیم یا نباشیم. کسب و کارهایمان باشد یا نباشد، حقوق پرسنل را بدهیم یا ندهیم. آمار بیکاری بالا برود یا نرود. انگار دیگر برای هیچ کس مهم نیست. کلا بخش خصوصی و تلاشهایش دیگر برای هیچ کس مهم نیست. تنها چیزی که هنوز مهم است این است که مالیات و بیمه و بدهی هایمان به دولت باید سروقت پرداخت شود. هزینه هایمان است که با دست خالی باید پرداخت شود. هزینه هایی که هستند و نمیشود کمترشان کرد. گیریم چند ماه هم فقط تحمل کردیم، آخر که چه؟ اگر حکم بر این است که نباشیم بگویید تا جمع کنیم و جماعتی را هم راحت کنیم. کسب و کار هم همان خلاصه شود در حجره های بازار و همان بازار بزرگ شهرها. همانی که صد سال پیش هم بود. چرا دیگر دم از نو آوری و فناوری و اقتصاد دیجیتال میزنید. ما ماندیم و ساختیم. برادریمان را ثابت کردیم و شما در عوض نابودمان میکنید. به من ایراد نگیرید که وضعیت مملکت را نمیبینم. میبینم خوب هم میبینم . با همه چیزش هم ساخته ام، با تحریم، با پرونده قضایی در وطنم و در کشورهای دشمن، با همه نارویی ها و نامردی ها و همه بلاهایی که بر سرم آمده تا الان ساخته ام. من هم جزیی از همین مردم هستنم ولی در این دلنوشته همه عرضم این است این وضعیت قطعی اینترنت اگر ادامه دار شود، فاتحه کسب و کارهای آنلاین را باید خواند.
والسلام
بدون دیدگاه