آن شب قدری که گوید اهل خلوت امشب است. هنوزهم وقتی کنار عده ای نیایش میکنم، سراسر وجودم حس مثبت میشود. این حس را حتی در اماکن مذهبی غیر مسلمانان هم تجربه کرده ام، وقتی همه در یک جا جمع میشوند، در خانه ، در مسجد، امامزاده یا حتی کلیسا. و دعا میخوانند، هرچقد هم وجودت ناپاک باشد، هرچقدر هم بد باشی، ولی انرژی آن مجموعه و انرژی آدمهای آن مجموعه باعث میشود، حال تو هم خوب شود. راه ارتباطی ات را با خالقت پیدا کنی و فریاد بزنی «الهی الغوث». اینکه در سال آدمی چند روز را به مراقبه بگذراند و با هم نوعانش طلب آمرزش و ببخش از درگاه خالق کند، شاید یکی از قشنگترین حس های دنیا باشد، قلبت سبکمیشود. احساس میکنی همه این حرص وجوش ها برای چه هست، جز اینکه وقتی لایق دیدار خالقت شدی، رویت بشود که به اوبگویی میدانم سرتا پا تقصیرم، تو هرچه صلاح میدانی بکن. میخواهی در جهنم دوری از خودت بسوزانم یا شیرینی وصلت را لایقم کن. هرچه تو بخواهی. این شبهای عزیز یادمان میداندازد که روحمان را باید صیقل بدهیم، وجودمان را آماده مواجه شدن با مرگ کنیم. یادمان باشد شاید حتی فردا را ندیدیم ولی با یک روح سبک عاری از نا آلودگی به سمت معبودمان رویم.
التماس دعا
اگر بر جایِ من غیری گزیند دوست، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جایِ دوست بُگزینم
بدون دیدگاه