میگویند ققنوس وقتی میخواهد بمیرد، به گوشه ای دنج و آرام میرود و ناگهان آتش میگیرد و خاکستر میشود، و از خاکستر ش یک ققنوس جدید متولد میشود. ققنوس نماد همین زمین خوردن ها در مسیر زندگی است، گاهی زندگی آنقدر بر ما میتازد، که شاید کم بیاوریم. بیماریهای جسمانی و روحی امان ما را میبرد، همه این اتفاق ها برای هر کسی ممکن است بیفتد، مهم این است بدانیم هیچ کس قرار نیست به ما کمک کند، و تنها خودمان هستیم که باید بسوزیم، خاکستر شویم و از خاکستر خودمان دوباره برخیزیم. وقتی این حقیقت را درک کنی که فقط خودت هستی و خودت و آن خدایی که هوایت را دارد، امیدت را از بندگان خدا میگیری. همه امیدت در خودت خلاصه میشود. میدانی اگر شرایط جسمی و روحی به حدی رسید که کمرت شکست، باز خودت هستی که باید آهسته آهسته تا یک گوشه دنج بروی با خودت خلوت کنی، با خودت روراست حرف بزنی، آتش بگیری و دوباره زنده شوی. کسی به فکر تو نیست، تو تنهایی ولی این دلیل نمیشود با مشکلات نجنگی، همه، هرکس، در زندگی اش درگیری و گرفتاری های خودش را دارد و شاید به عنوان یک دوست گاهی همراهیت کند ولی آن کسی که باید بسوزد، باید درد بکشد تا دوباره متولد شود فقط خودت هستی. هربار که درد میکشی بدان که حق نداری برای همیشه درد بکشی، وقتت در این دنیا کم است، با خودت خلوت کن ، خودت را در آغوشت بگیر، نوازش کردن هایت را سریعتر تمام کن و مانند ققنوس از خاکسترت برخیز. و آماده دردهای بزرگتری شو. بدان که زندگی همین است، سراسر رانج و درد و اگر میخواهی در میدان بمانی باید توکل کنی و ادامه دهی و از شکست و بیماری و هر بدبختی دیگری که ممکن است پیش آید نترسی. به خودت کمتر مرخصی بده.بیشتر کار کن، یا مشکلاتت روبرو شو و هرطور شده شکستشان بده و یا در راه شکست دادنشان جانت را از دست بده. این بهتر است ، بهتر از این است که بخواهی به زندگی باج بدهی. فرصت های کوتاه برای تجدید قوا بهتر است، اگر فرصت را طولانی کردی و یا آن سرش را باز گذاشتی ، سخت است که به میدان برگردی. میدان جای آدمهایی است که برای اهدافشان و برای آرمانهایشان جانشان را هم میدهند. بجنگ، زندگی میدان جنگ است. زندگی یک رنج دایم است. ولی تو از همه اینها قویتر هستی. بدان که میتوانی در بدترین حالت هم از خاکستر خودت بلند شوی و به میدان برگردی. خودت هستی که انتخاب میکنی. فقط خودت.
بر مقام عقل باید پیر گشتن طفل را
در مقام عشق بینی پیر را برنا شدن
شمس تبریزی به عشقت هر کی او پستی گزید
همچو عشق تو بود در رفعت و بالا شدن
بدون دیدگاه