در یک سازمان جایگاهها ونقش های مختلفی وجود دارد، هرچقدر که یکجایگاه دارای دامنه اجرایی و تاثیرگذاری بیشتری باشد، انتخاب فرد مناسب برای آن جایگاه سخت تر میشود. شخصا تجربه انتخاب های صحیح و غلط زیادی داشته ام. متاسفانه اعتماد بیش از حد لازم و اختیار عمل دادن به برخی افراد، نتیجه اش خسارت میشود. خسارتی که به خود فرد صاحب اختیار و اعتبارش وارد میشود، خسارتی که به افرادی که در تیم وی مشغول به کار هستد و در نهایت خسارتی که به کل سازمان وارد میشود.
به عنوان مدیرعامل باید مسولیت های این انتخاب های غیر صحیح را هم بپذیرم. صرفا برای اینکه شاید این تجربیات به درد دیگری نیز بخورد سعی میکنم در این یادداشت و یادداشت های آتی نمونه هایی را بنویسم.
به نظرم یکی از مهم ترین رکن های انتخاب یک مدیر سواد و دانش! اوست. یعنی هرچقدر تجربه مهم باشد، سواد و دانش هم مهم است. موارد همکاری ای داشته ام که فردی را به عنوان مدیر یک بخش انتخاب کرده ام، تجربه و رزومه قابل قبولی داشته است ولی از نظر دانش مدیریتی و دانش آکادمیک در سطح بسیار پایینی بوده است، متاسفانه این فرد را انتخاب کرده ام و نتیجه اش بعد از چند سال علاوه بر خدشه وارد کردن به افراد تیمش ، به کل سازمان نیز خسارت وارد کرده و در نهایت نتیجه اش قطع همکاری بوده است.
ذکر این نکته این جا مهم به نظر میرسد که اگر به عنوان همکار یک سازمان برای جایگاهی پدیرفته شدید، رزومه مدیر بخش خود و همینطور سایر مدیرهایی که در ارتباط مستقیم با شما هستند را مطالعه کنید. شاید شرکت به هر دلیل اشتباهی فردی را به عنوان مدیر انتخاب کرده است-اشتباهی که سازمان تاوانش را خواهد داد- شما به عنوان فردی که میخواهید با وی کار کنید باید پیش از استخدام آگاهی تان را نسبت به ایشان بالاتر ببرید. به هرحال واقعیت این است که مفیدترین ساعات روزمان را در محل کارمان میگذرانیم پس مهم است که نسبت به اهداف سازمان و مدیران آن آگاهی کافی داشته باشیم.
رکن دیگر به نظرم هوش! است، مدیری که هوش و خلاقیت نداشته باشد و همیشه بخواهد بر اساس احساساتش تصمیم بگیرد، یکی از بی کفایت ترین مدیرهای سازمان خواهد شد، و توانایی مدیر بالاتر را هم به عنوان انتخابگر ایشان در بین افراد سازمان زیر سوال خواهد برد. و علاوه بر آن باعث میشود تیم نتواند به اهداف از پیش تعیین شده دست پیدا کنید و اعتبار تیم ایشان هم زیر سوال میرود. پس اینکه چه کسی مدیر شماست همیشه اهمیت دارد.
اخلاق حرفه ای! رکن بعدی است، مدیری که اخلاق حرفه ای نداشته باشد، دائم اسرار کسب وکارهایی که سابقا با آنها کار کرده است را برای افراد سازمان بر ملا کند، اسرار سازمان شما را هم برای دیگران برملا خواهد کرد. متاسفانه برخی افراد برای جلب توجه بین مدیران و نیروهای زیر دستشان مرتب در حال سخن چینی هستند و تلاش میکنند خود را مطلع از همه چیز نشان دهند. آدمی با شخصیت خبرچین هیچ وقت نباید مورد اعتماد قرار بگیرد، چون بدلیل شخصیتش مدام در حال شایعه پراکنی هست و علاوه بر آسیبی که به شرکت میزند، زحمات هم تیمی های خود را نیز زیر سوال میبرد. زیرا که بیشتر ازینکه به فکر رشد خود، تیمش و سازمانش باشد، به فکر این است که دیگران درباره اش چه گفته اند و چه باید درباره دیگران بگوید. مدیری با این ویژگی رفتاری سم خالص است. سمی که پیش از آنکه سازمان را درگیر کند، تیمش را درگیر میکند. و حتی گاهی کارهایی که انجام میدهد به عنوان یک ارزش در تیم خودش تلقی میشود. ارزش بی ارزشی که مانند طوفان همه را درگیرش میکند.
وقار و متانت! فردی که دارای شخصیت، وقار، متانت و سعه صدر نباشد، هیچی چیز جز اینکه در محاورات و بحث ها کم نیاورد برایش مهم نیست. به هر دری چنگ میزند که خودش را ثابت کند. هیچ ابایی از توهین کردن به سایرین ندارد، فقط میخواهد بگوید حق با او است. چنین فردی یک آفت است. و باز هم آفتی که گریبان تیم را اول از همه میگیرد.
چیزی که در بین همه این مواردی که ذکر شد مشترک است، این است که هم تیمی های یک مدیر با این صفات ناپسندیده یا باید او را تایید کنند و از او دفاع کنند، دفاعی اگاهانه که بعضا خودشان هم میدانند که درحال انجام یک فعل اشتباه هستند. یا باید فرد مورد نظر را زیر سوال ببرند با او درگیر شوند و در بسیاری از موارد هم این اختلافات در صورتی که سازمان هنوز متوجه اشتباهش در انتخاب فرد نشده باشد، منجر به قطع همکاری میشود.
مدیری که مدیریت را بلد نباشد دائما به دنبال این است که از او تعریف شود، این فرد بیش از هر چیزی نیاز به بادمجان دور قاب چین دارد. دوست دارد همیشه مطرح باشد، همیشه حرف از او باشد، به سر و صدا کردن علاقه دارد، دوست دارد فکر کند که همه دشمن او هستند ، و از هر فرصتی برای هیاهو استفاده میکند. این فرد هرگز اجازه نمیدهد سایر هم تیمی هایش رشد کنند، ایده ها را سعی میکند در نطفه خفه کند و یا مال خود کند چون آنچه برایش مهم است این است که همیشه درباره او حرف بزنند!
پس به عنوان فردی که تمایل دارید در سازمانی استخدام شوید اگر هدفتان این است رشد شخصی در مسیر بیزنس داشته باشید، اول سعی کنید نسبت به مدیران سازمان آگاهی به دست بیاورید. و سپس اقدام به عقد قرارداد کنید.
و توصیه ام برای مدیران منابع انسانی و مدیران عامل کسب و کارها این است که رزومه افراد را مخصوصا اگر قرار است در جایگاه حساسی باشد خط به خط بررسی کنید و حتما حتما با سایر کارفرماهای قبلی ایشان تک به تک صحبت کنید، این افراد به شدت در نوشتن رزومه غیر واقعی تبحر دارند، در بسیاری از مواقع حتی نتیجه تلاش دیگری را به عنوان رزومه خودشان ارسال میکنند. پس مطمئن شوید که خط به خط رزومه صحیح و بدون اغراق است. در غیر اینصورت و اگر بدلیل کوتاهی شما چنین افرادی وارد سازمان شوند در حق تک تک افراد حاضر در سازمان که با جان و دل در حال تلاش هستند اجحاف کرده اید و باید مسولیت آن را بپذیرید.
و نکته مهم آخر اینکه که هر زمان متوجه این رفتارها در مدیران خود شدید، به هیچ وجه مدارا نکنید. به سرعت و با هر هزینه ای که است با وی قطع همکاری کنید. ممکن است برای مدت کوتاهی چالش داشته باشید، ولی بدانید این بهترین کاری است که برای تک تک اعضای تیم و برای کسب و کاری که در آن مشغول هستنید انجام داده اید. اینکه این فرد بعدا چه میگوید اصلا مهم نیست. از یک فرد سمی انتظار دیگری دارید؟ بگذارید در دنیای خودش غوطه ور باشد.
سعی میکنم این مبحث را ادامه دهم.
بدون دیدگاه