گفته ام بارها از دائم بودن رنج های زندگی و خوشی های زودگذرش، ولی آن خوشی ها را چطور میتوان ایجاد کرد و به چه دلخوش بود تا رنج های زندگی را با دلخوشی بیشتری توام کرد.
من از تجربه خودممینویسم، شاید برای هرکس ورژن خاص خودش وجود داشته باشد. ولی من برای اینکه نفس میکشم خوشحالم، سیگار حالم را خوب میکند. دیدن هر روزه همکارام و انرژی که برای پیشبرد کارها میگذارند ذوق زده ام میکند.
اینکه عضوی از مجموعه ای هستم که هر روز هفته و در تمامی ساعات شبانه روز و بدون تعطیلی در حال خدمت رسانی به مردم است، این که گره ای از مشکلات مردم باز میکنیم، اینکه توانش را داریم بتوانیم با مسولین مختلف مذاکره و دیدار داشته باشیم، و برای گشایش اقتصادی ایران عزیزمان رایزنی کنیم ، اینکه برای پیشرفت روز افزون با یک تیم حرفه ای در کنار هم هستیم ، اینکه شرکایی دارم که دسته چک های سفید امضایشان را در اختیارم میگذارند، اینکه خیلی ها غبطه شراکتمان را میخورند، همه اینها کیفورم میکند. این که حتی ساعتهای پایانی شب که قصد ترک محل کارم را دارم میبینم همکارانم وحتی مدیران ارشد شرکت در حال تلاش هستند، اینکه گاهی دور هم جمع میشویم و از ته دل میخندیم. یا با هم به سفر میرویم، همه اینها دلخوشیهای من هستند. اینکه روی تک تکشان میتوانم حساب کنم و باهم اهداف بزرگتری را میپرورانیم و هیچ محدودیتی برای اهدافمان قائل نیستیم. حتی ساده تر ازین دیدن هر روز “گربه” و بازی کردن هایش کیفورم میکند، ادا و اطواراهایش ، ناز کردن هایش.
من سعی میکنم تک تک این لحظه های خوب را در ذهنم حک کنم و وقتهایی که خسته میشوم و کم میارم با یاد همین ها انرژی میگیرم و ادامه میدهم. من خوشبختم چون دوستانی دارم که شاید تعدادشان کم باشد ولی همیشه بوده اند و من برای خوشحالیشان و آنها برای خوشحالیمان هر کاری از دستشان برآمده کوتاهی نکرده اند. تازه اول بازی هست، تک تک سلولهایم آماده هستند و باور دارند با توکل به خداوند و معیت همرکابانم تغییری مثبت در دنیا ایجاد خواهیم کرد.
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
بدون دیدگاه