هنوز هم خوب نمیخوابم، یکی دوساعتی میخوابم وبعد فقط در خوابوبیداری سیر میکنم، گاهی هم خواب میبینم، مثل یک فیلم سینمایی، بعضی وقتها هم ترجیح میدهم مثل آقای اصغر فرهادی هرجایش را ندانستم چکار کنم، همانجا فیلم را تمام کنم. صدای اذان صبح از مسجدی که کمی آن طرف تر است به وضوح شنیده میشود. بعد از این موسیقی روح نواز دیگر خواب جایز نیست. لپ تاپم را روشن میکنم، دیشب زود خوابیدم بودم، چقدر پیام جواب داده نشده دارم. گوشی ام هم همینطور تعداد تماس از دست رفته هایم زیاد است. جواب چند تا از پیام ها رومیدهم، بعضی ها در عین ناباوری جواب میدهند، میگویم تو هنوز نخوابیدی؟ میگوید نه . دارم تلاشم را میکنم همه کارها تا روزی که کمپین های شرکت شروع میشود، آماده شود، یک بوسو تشکر مجازی برایش میفرستم و از اون میخواهم کمی استراحت کند. دم خودش و تیمش گرم، روزم را ساختند.
کارهایی که دیروزانجام شده را بررسی میکنم. چند مشتری ناراضی را هم برگردانده اند. آقای فرهادی اشاره میکند همینجا کات را بده و تمامش کن.به ایشان تاکید میکنم خیلی های دیگر هم شاید فکر کنند زندگی در نیک اندیش فیلم است، ولی اشتباه فکر میکنند. نیک اندیش همین است، همین جایی که تلاش میکنیم مفید باشیم. برای همه، پس کات دادنی در کار نیست و من هم کاملا بیدارم. خوب البته کاش میشد بعضی جاهای زندگی را هم کات داد و یا دوباره بازی شان کرد ولی زندگیواقعیتی است و فرصتی است که کاتی در آن وجود ندارد، فقط همان یکبار را میتوانی در محضر خداوند بازی کنی، کاتش را فرشته مرگ میزند، یکبار برای همیشه.
به همکارانم افتخار میکنم، از روزی که صحبت از شروع یک سری کمپین برای شب عید شد و تصمیم گرفتیم آن ها را اجرا کنیم، شب و روز نداشته اند. همه تلاششان را کرده اند و حالا بر عهده من و تیم نزدیکتر به من است که نتیجه زحمتشان را عملی کنیم. خداوند یاورمان باشد.
بدون دیدگاه