گیسوی تو

CREATOR: gd-jpeg v1.0 (using IJG JPEG v80), default quality


بیخ گوشمی ها! صدای قلبت را به وضوح میشنوم. حالا که غرق خیالت میشوم. با جزییات بیشتری حست میکنم. بوی گیسوانت را به وضوح حس میکنم. آخ که چقدر همیشه دلم تنگت است. بگذار باز هم بگویم که تو از غوغای درونم هرچقدر هم با خبر باشی باز بیخبری. تو نمیدانی تو را داشتن، تو را حس کردن. چشم در چشمت شدن چه حالی به من میدهد.

مخمل قرمز و مشکی من، من خیالها با خیال تو سفر میکنم. دمی یادم نمی آید که بی روی تو به چیزی فکر کنم. تو برایمان نسیم بهاری، شوق و شور نوروز قدیم هستی. تو برایم معنای رنج هایم هستی. اگر همه این رنج های زندگی را به دوشم کشیدم که تو را داشته باشم، همه اش ارزشش را داشت. رنجی که معنایش تو باشی عین لذت است. تو چه میدانی چه غوغایی در سرم است. من هر روز بیشتر در تو غرق میشوم و هر لحظه حست میکنم. دور باشی یا همین کنار خودم نشسته باشی. من تو را نفس میکشم. و چه عطری خوش بو تر از عطر وصل تو.

دلگرم حضورت هستم، قدرش را میدانم، بودنت را ستایش میکنم. دلم مدام تنگ تو است و مدام به دنبال نشانه های تو هستم.

راستش میدانم تو هم حالت مثل حال خودم است، ذوق میکنم. حرف زدنت، شیرین زبانی ات، قهرت، به فکر فرو رفتنت، رنجیدنت، همه اش را حس میکنم. این منم که هر روز تلاش میکنم ورژن بهتری از خودم برای تو باشم. تو فقط بمان. همه چیز درست میشود.

نوشتم و حالا دلم آرامتر است. حالا صدای ضربان قلبت بلندتر و واضح تر است. و من مثل همیشه پر میکشم تا حضور تو. که صدای قلبت را حتی واضح تر بشنوم. در دنیای خیال، در دنیای واقعی، کوچه گرد محله دل تو هستم. بمان جانم! بمان!

یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست

ور نه به بازارم چه کار؟ وی را طلبکار آمدم

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *