امید


کلافه هستم، از همیشه بیشتر. گاهی به گذشته نگاه میکنم، انگار دوست دارم از انجام برخی کارها پشیمان شوم، ولی هضمش برایم سخت است. هیچ حسرتی در زندگی ندارم، یعنی هرچه فکر میکنم هر کاری هم انجام داده ام، احساس پشیمانی نمیکنم. حس میکنم همه این کارها را باید انجام میدادم. همه این کارها باید انجام میشد تا امروز بتوانم به فکر آینده ای بهتر باشم. اشتباهاتی قطعا در زندگی داشته ام. ولی زندگی آدم مجموعه ای از همین اشتباهات و کارهای درست است دیگر. بالا و پایین های زندگی هستند که آدم را میسازند. راه رسیدن به هدف قطعا راه ساده ای نیست. پر از مصیبت و رنج است. رنجی دائم که معنی اش به معنی زندگی گره خورده است. باید ساخت و ساخت. باید برای بهتر شدن هر روز جنگید. هر روز که نه هر لحظه باید جنگید. اصلا مگر میشود نجنگی و به هدفی برسی. اصلا اگر قرار بود همه چیز راحت به دست بیاید که فرقی بین آدمها نبود. یک عده راه سختتر را انتخاب میکنند و جان میکنند و در ظاهر هم شاید هیچ چیز را بروز ندهند ولی باطنشان پر از رنج و غم و درد است.از دور نگاهشان میکنی، شاید تصور کنی زندگی راحتی دارد، شاید تصور کنی شادیشان از دردشان بیشتر است ولی هیچ وقت اینطور نبوده است. هیچ وقت هیچ کس دردشان را ندیده است. هرچه دیده اند روی خوش زندگی شان بوده است. این آدمها بهترین هستند برای اینکه به تو انگیزه بدهند، این آدمها بهترین آدمها هستند که از آروزهات برایشان بگویی. این آدمها به قدرت آدمی باور دارند، میدانند آدمیزاد اگر چیزی راب خواهد به دست بیاورد و برایش بجنگد میتواند، حتی اگر نتواند هم قطعا به آدم بزرگتری تبدیل میشود، به این آدمها اگر بگویی میخواهم دنیا را جای بهتری برای زندگی همه کنم، مسخره ات نمیکنند، میدانند که همین آدمیزاد است که دنیا را تغییر میدهد، میداند که تو هم میتوانی اگر بخواهی. خوشحالم ازین جور آدمها دور و برم زیاد است. خوشحالم که همیشه میتوانم رویشان حساب کنم و همیشه هستند که در بدترین شرایط هم نگذارند ناامید شوم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *