خواب


نعمت خواب را فقط بیخوابان درک میکنند، اگر بعد از مدتی بیخوابی خوب خوابیدی ، چقدر شاکری. مثل نعمت سلامتی که تا گرفتار بیماری نشدی ، واقعا قدرش را نمیدانی. آدمی قدر چیزهایی که دارد را کمتر میداند. شاید اصل وجود آدمها و تفاوتشان با یکدیگر هم همین باشد که بتوانی گاهی خود را جای دیگری تصور کنی، تا هم تلاش کنی برای پیشرفتت و هم خوشحال باشی از حال اکنونت.
یک شب خوب و آرام خوابیدن آنقدر حالم را خوب میکند که درد کمرم را فراموش میکنم و خودم را برای یک روز عالی آماده میکنم. میدانید از وقتی به خودم یاد دادم از کوچکترین لحظات زندگی لذت ببریم، همه شان به چشمم می آیند، حتی اگر جای پارک مناسبی پیدا کنم. حتی اگر صبحانه نخورده باشم و همکارم لقمه ای به من تعارف کند. همه این لحظات خوشحال میشوم. وقتی با شوق همکارانم که تارگتی را زده اند روبرو میشوم با همه وجود پر میکشم. و وقتی که میبینم پروژه جدید شرکت در حال راه اندازه هست هم از خوشحالی در خود نمیگنجم. هرچند مدتهاست به خودم قول دادم نه هیچ خبر خوبی و نه هیچ خیر بدی حق ندارد بیش از یک اندازه خاص خوشحال یا ناراحتم کند تا بهتر بتوانم تصمیم بگیرم. حواسم به آن اصل کلی هست. حالا کل روزم که خبرهای خوب نیست، خبرهای بد هم می آیند، سعی میکنم مدیریتشان کنم. ولی خوب که میخوابم آنقدر حالم خوب است که همه قوانین خودم را هم در هم میشکنم و با همه وجود سعی میکنم از آن روز بهترین استفاده را کنم. حتی گاهی میگویم حالا که خوب خوابیدم بگذار بقیه روز را هم بخوابم. خواب هم از آن نعمت هایی هست که تا محروم نشوی، قدرش را نمیدانی.خوب بخوابید.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *