فردا


این را همیشه گفته ام که من هم به عنوان یک انسان حق دارم خسته شوم ولی هیچوقت به خودم اجازه نمیدهم خسته بمانم. این روزها بیشتر از هر موقع دیگری مرتبا خسته میشوم و مرتبا با خودم خلوت میکنم تا باز بتوانم دست رو زانوانم بگذارم و برخیزم. گاهی آنقدر خسته میشوم که صادقانه به این فکر میکنم ای کاش هیچوقت نبودم و هیچوقت وجود نداشتم. و هیچ وقت مجبور نبودم در این زندگی پر از رنج بجنگم. ولی چه کنم که هستم که باید بمانم و باید بجنگم. من از مرگ هیچ هراسی ندارم. حس میکنم مرگ مانند مخملی از ابریشم قرمز و مشکی است که وجودت را در بر میگیرد و تو را به خوابی ابدی میبرد، همیشه به خودم گفته ام کاش وقتی مرگ سراغم آمد، در حال جنگ باشم، برای آرمانهایم. برای مملکتم. برای هدف هایم. ازین که مرگ گوشه بیمارستان سراغم بیاید یا در کنجی در حال استراحت متنفرم. دوست دارم در میدان باشم و بمیرم. اینطوری است که میتوانم به خودم افتخار کنم که ته آخرش بوده ام. زندگی راحت را هیچوقت نخواسته ام. همان حسی را دارم که قبلا هم داشته ام، یا باید افسرده باشم یا باید استرس داشته باشم. بین این دو ترجیح میدهم همیشه استرس داشته باشم و تلاش کنم آرام باشم و تا حد ممکن به اوضاع مسلط باشم تا اینکه کنجی بیفتم و غم افسردگی سراغم بیاید. استرس داشته باشم، نگران باشم، ولی کاری کنم. ولی در میدان باشم. ولی به درد مملکتم بخورم.از دیروز که باز کمردردم از همیشه شدیدتر سراغم آمده است، حس میکنم همه کمردردهای قبلی که داشتم یک شوخی بوده است. نمیدانم چرا با اینکه کمرم را عمل کردم ، باز چند ماه نشده، کمرم چنین شده است. انگار که کلا کمرم شکسته شده است. وجودم هم با کمرم انگار شکسته است. با همه این وجود توانم برای کار کردن بیشتر شده است. نمیتوانم بیتفاوت بمانم. کوین نیک مارکت را که تعطیل کردیم، گفتم شاید دیگر از اقتصاد دیجیتال و جنگیدن برای آن و هموار کردن راهش دست بکشم. ولی همه اش بیست و چهار ساعت هم نشد. دیدم نمیتوانم، دیدم نمیتوانم بیتفاوت باشم. شاید کمی نیاز دارم دور باشم. با همه دنیا قهر کنم ولی این باری است که بر دوشم است دوباره و خیلی زود با محصولات جدید دانش بنیان به میدان می آییم. میدانم که باز هم سنگ اندازی است، میدانم که باز هم مشکلات پشت سر هم سراغمان می آید. ولی این باری که بر دوشم است، راهی جز پیش رفتن برایم نمیگذارد. حس میکنم برای مملکتم نمیتوانم کنار بکشم حتی اگر همه مسولان هم مخالف آن باشند. باید این جاده صاف شود.و من همه تلاشم را میکنم که تا آنچه در توان دارم را برای صاف کردن این جاده و برای رونق اقتصاد دیجیتال و کسب و کارهای دانش بنیان در طبق اخلاص بگذارم. نمیتوان در وطن بود و نسبت به آنچه میدانی که باید انجام شود بیتفاوت بود. ما سرشار از منابع خدادادی هستیم، یکی از مهمترین آنها نخبه های کشورمان هستند که باقی کشورها برای جذب آنها دست و پا میزنند. باید شرایطی را فراهم کنیم که میل به ماندن در آنها بیشتر از میل به رفتن باشد. برای توسعه ملی کشورمان، برای منافع ملی کشورمان و برای داشتن ایرانی آبادتر باید روی دانش آن ها حساب کنیم و باید تلاش کنیم هر کس به اندازه خودش از کسب و کارهای دانش بنیان حمایت کند، زیرا که یکی از مهمترین راهکارهایی که میتواند به اقتصاد کشورمان کمک کند، همین اقتصاد دیجیتال است و کسب و کارهای دانش بنیان. امیدوارم مسولان کشور هم همین دغدغه ها را داشته باشند و برای رسیدن به اهداف متعالی با بخش خصوصی همکاری کنند و تلاش کنیم و بجنگیم برای فردایی بهتر.

در مقامی که صدارت به فقیران بخشند

چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن

شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن

ور نه چون بنگری از دایره بیرون باشی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *