از عبور از درد


به همه راههایی که با هم آمده ایم نگاه کن، همیچ وقت نبوده که زخمی نباشیم. قدرت ما با هم بودنمان است. التیام زخم یکدیگر است. تا دلت بخواهد از کس و ناکس زخم خورده ایم. تنمان همیشه جای زخم غریبه و آشنا بوده است. ولی حضور تو و با هم بودنمان مانند سیلی محکمی بر صورت همه بدخواهنمان بوده است.

حالا هم مخمل قرمز و مشکی من! از ادامه بیمی نداریم. این راه قطعا ناهموار بوده است و خواهد بود ولی ما آدم روزهای سخت هستیم. من و تو که یکی میشویم. من و تو که یک جان در دو بدن میشویم، دیگر چیزی جلودارمان نمیتواند باشد. خسته و رنجور هم که باشیم باز زیر بغل یکدیگر را میگیریم و پیش میرویم.

باز هم میگویم از اول هم قرار نبود این راه آسان باشد، ما خودمان میدانیم پا در چه مسیرهایی گذاشته ایم و میدانم این راهها همه به سوی اهداف مشترکمان است. میدانیم که به قدر سهم خودمان میتوانیم تغییری در دنیا ایجاد کنیم. این باور ما هست و همه زجرهایی که میکشیم را معنی میکند.

من اگر یاری، رفیقی، جانی چون تو نداشتم، خیلی وقت سر به گور گذاشته بودم ولی این وجود تو که قدرت ضربان قلب من شده است، هر بار که میتپد یادم می آورد که باید تا میتوانم پیش بروم و از مشکلات و خطرات راه بیمی نداشته باشم.

ما، من و تو، من و مخمل قرمز و مشکی ام،عجیب و غریب بر دلم نشسته ای، جوری بر دلم نشسته ای که دیگر هیچ چیز نمیتواند در ما بودنمان خللی ایجاد کند. من و تو با هم و برای هم میمانیم و میجنگیم.

میدانم بخاطر من تو هم زخمهای زیادی خورده ای، ولی قول میدهم تا همیشه کنارت باشم و زخمهایت را مرهم بگذارم. من همه آنچه از دنیا میخواهم فقط تو هستی. بقیه اش را با هم بدست می آوریم.

قدمبهقدم، با هر نفس،

مینویسند قصهای بیکَس.

قصهای از عشق، از ایستادگی،

از عبور از درد، از زندگی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *