خاموش شو


بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

مغزم خاموش نمیشود. این هجم از عصبانیت و خشم را که در مردم میبینم نمیتوانم ننویسم. نمیتوانم هم،همه چیز را بنویسم. چه شده که مردم روبروی هم قرار گرفته اند. در این حدود چهار دهه که زنده بوده ام، هیچ وقت اینقدر خشم را ندیده بودم. همه مانند کوهی آتشفشان هستند. مردمی که برای یک بازی باشگاهی و بعد از بردن تیمشان شادی کنان به خیابان ها میریختند، حالا که تیم کشورشان در یک قدمی صعود به مرحله بعد رقابت ها قرار دارد، طرفدار تیم رقیب هستند. عده ای دیگر مانند گذشته تیم را تشویق میکنند و از بردشان خوشحالن. ولی انگار میترسن خوشحالیشان را ابراز کنند. از آن طرف تصاویر و ویدیو هایی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که عده ای با ماشین های نظامی در حال خوشحالی هستند. سری های قبل در هرموردی هم اختلاف نظر بود، همه یکصدا تیم ملی را تشویق میکردند. مردم اسامی بازیکنان را میدانستند و نامشان را فریاد میزدند. همه اش حس میکنم مردم روبروی هم قرار گرفته اند. میدانم که داغدار هموطنانمان هستیم. مردم واقعا از این همه گرانی و فقر و اختلاس و دزدی به سطوح آمده اند و نمیتوانند نسبت به آینده خود و فرزندانشان بی تفاوت باشند.طبیعتا عده ای هم در حال ماهی گیری و نفت بر آتش ریختن هستند. اولین بار است تیم ملی کشور را برخی تحریم میکنند. این همه خشونتی که دیگر نمیتوانیم منکرش شویم در جامعه جاری شده است . رییس جمهور هم گفت که بین اعتراض و اغتشاش فرق دارد. ما با معترضان گفتگو میکنیم. معترضان کجا باید بیایند و گفتگو کنند. لطفا جایی را مشخص کنید. تا حداقل مردم از حقوق قانونی شان که در قانون اساسی است استفاده کنند. میترسم. میترسم که این رفتارهای خشن باعث بی اعتمادی بیش از پیش شود و آدمهای بیشتری جانشان را از دست بدهند. جان آدمی روح خداوند را در خود جاری دارد.عده ای تحریمان کنند و عده ای از منابع مشترک گازی و نفتی مان هی استفاده کنند و ما دستمان بسته بماند.دیشب تا صبح نخوابیدم داشتم وقایع مربوط به کشورمان را از حدود هشتاد سال پیش میخواندم و مرور میکردم. همیشه دولت های غربی در بدبختی های ما تاثیر داشته اند. هیچ وقت نخواسته اند آب خوش از گلویمان پایین برود. همه این ها را در کنار این بگذاریم که الان مردم با مردم دشمن شده اند. همین تیم ملی که دیگر مثال روشنی است. یک عده خوشحالند یک عده ناراحت. فقط هم آنهایی که روی ماشیننظامی خوشحالی میکردند، خوشحال نیستند، بین آدمهای عادی جامعه هم خیلی ها خوشحالند. خیلی ها هم ناراحت و اگر هم خوشحال باشی ممکن است به تو بگویند بیشرف. چه میشود آخرش. نمیدانم. ولی عصبانیت مردم را گاهی درک میکنم و گاهی نمیدانم چه بر سرمان آمده که تبدیل به چنین آدمهایی شدیم. چرا همه مردم نباید خوشحال باشند. یا چرا باید ته دلشان خوشحال باشد ولی نشان دهند که خوشحال نیستند. کاش مغز آدم دکمه ای داشت که میشد برای ساعاتی خاموشش کرد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *