وطنمان


وطن همه چیز است. هرکجای دنیا که باشی باز همه چیز در وطنت حس دیگری دارد. غم و اندوه وطن، تو را هم غمناک میکند و شادی اش هم شادت میکند. وطن روح دارد، حس دارد.وطن یعنی یک آغوش که هیچ چیز نمیتواد عشقت به آن را کم کند. وطن یعنی اگر خیلی خیلی هم از آن دور باشی ، باز کسی نمیتواند حست به وطنت را از تو بگیرد. وطن جان است. وطنت را با هیچ چیز عوض نمیکنی.هرکجا باشی دلت همینجاست. حتی اگر خودت را مشغول نگه داری و به آن فکر نکنی کافی است لحظه ای یادت بیفتد که به کجا تعلق داری، دلت باز یکهو میریزد. دلت تنگ میشود. شاید اشک برگونه هایت جاری شود. هیج کس نمیتواند وطنت را از تو بگیرد. طبیعی است نسبت به وطنت هم همیشه غیرت داشته باشی، نگذاری چشم بد به دنبال آن باشد. تا پای جان برایش می ایستی و میجنگی و اگر هم کشته شوی، که چه لذتی بالاتر از آن میشود متصور شد. گفتم دارم این روزها تاریخ میخوانم. تقریبا از اواسط قاجار بود که چشم همه کشورهای قدرتمند به دنبال ایران ما افتاد. هرکدام تلاش بیشتری کردند تا تیکه ای از ایران را از آن جدا کنند و در برخی موارد هم توانستند. بجز گرفتن خاکمان و صاحبش شدن، کارهای دیگری هم کردند. همیشه به دنبال اختلاف و دو دستگی بودند. با هم مینشستند و تصمیم میگرفتند چطور ایران را به دو قسمت تقسیم کنیم. حتی با اعلام بی طرفی ایران در جنگ جهانی دوم و زمان رضا شاه باز هم بر ایران تاختند. شاه بعدی را هم خودشان به مجلس تحمیل کردند. دشمنان ایران که هم شرقی بودند و هم غربی هیج وقت دست از تلاششان برای تسلط به ایران بر نداشتند. حتی زمانی که مصدق نفت را ملی کرد به نوشته محمدرضا پهلوی تا سالها بعد یک قطره نفت نمیتوانستیم بفروشیم. از ما نمیخریدند. بعد از انقلاب هم همه شان با رویکردهایی دوستانه سعی کردند خود را به حاکمیت نزدیک کنند و همه اش هم بخاطر منابع ایران بود. ولی در این چند دهه مقاومت مردم مثال زدنی بود، مخصوصا در زمان جنگ با همه وجود برای وطن جنگیدند. و وطن را از آفت دشمن دور نگه داشتند. مردم تا سالها دنبال اصلاح کردن امور بوده اند و هستند. اینکه بنویسم در همین شرایط دشمنان ایران سعی میکنند آتش بیار معرکه باشند بیراه نمیگویم. فقط به تحریمها نگاه کنید. چطور زندگی ما مردم عادی را تحت تاثیر قرار داده است. چه طور ما را از جامعه جهانی طرد کرده است و چطور برای هیچ و پوچ خدماتشان را از ما دریغ میکنند. این همه فشار خارجی که بر ما وارد میشود را یک روز خودشان نمیتوانند تحمل کنند. این طرف در داخل کشور هم کم لطفی خیلی زیاد است. از یک طرف نمیخواهیم به زورگویان خارجی باج بدهیم و از سمت دیگر محدودیت هایی که در داخل اعمال میشود ، آدم را ناامید میکند. ما در همه نبردهای اقتصادی و در نبردهای جنگی و هم اجتماعی سعی کردیم کم نیاوریم، ولی الان شرایطی شده است که واقعا کلافه شده ایم. کشته شدن همطنانمان ، شرایط بد زندگی شان فشار بر قلبمان را بیشتر میکند.باید سریعتر اقدام عاجلی شود و این وضعیت سر و سامان بگیرد. منتها این که وطنمان را با هیچ چیز عوض نمیکنیم که یک اصل است. آخرش میمیریم دیگر. بالاتر از این نیست که. ولی میخواهم بگویم فشارهای داخلی از نظر من باید کمتر شود. سخت گیری ها برای کسب و کارها باید کمتر شود. جبهه اقتصادی، را نیاید از دست بدهیم. جبهه مردمی هم نباید از دست برود. باید همه مان برای وطنمان تلاش کنیم، اگر دلی شکسته باید مرهمش بگذاریم. نباید بگذاریم مردم روبروی مردم قرار بگیرند. ان دو دستگی برای آبادی میهنمان ،برای اصلاحش مفید نیست. اصلاح امور همیشه خوب است. اختلالات اینترنت و زمزمه های اینترنت ملی نباید رخ دهد. این همه کسب و کار نباید منحل شوند و نیروهایشان تعدیل شود. اینها برای آینده کشور خوب نیست. من هم خیلی وقتها ناامید میشوم. ولی یاد وطن که می افتم و اینکه وطیفه ام این است با بد و خویش بسازم قدری قلبم آرام میگیرد و ادامه میدهم. وطن نباید بازیچه دست باشد، وطن باید همیشه سرافراز باشد. و همیشه به آن ببالیم.ممالک شرقی ها و غربی ها چشم دیدن رشد ایران را ندارند. میخواهند همیشه وضع بد باشد تا اسلحه بفروشند. تا با قوانین دیوار برلینی شان نفت بیشتری بفروشند و تحریمهایشان را بیشتر کنند. تا با ایران هراسی مدام تحقیرمان کنند. ولی کور خوانده اند. وطن وطن ماست. ایران ایران ماست و تا تهش هستیم.یاد همه شهدایمان هم گرامی باد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *