راه سخت


بعضی ازحرفها را حس میکنم نمیتوانم به زبان بیاورم ولی موقع نوشتن راحت مینویسمشان و بعد هم نگاه میکنم میبینم که چقدر نوشتنش راحت بوده و چرا مدتی تقلای آن را میکردم که بیانش نکنم. خیلی از مراحل زندگی هم مثل نوشتن همین جملاتی است که درباره شان حرف میزنم، از دور حس میکنی که باید انجامش دهی ولی مرتب به تعویقش می اندازی یا مرتبسعی میکنی به آنها فکر نکنی، غافل ازینکه بهترین راه برای حل کردنشان این است که با آنها مواجه شوی. به تعویق انداختن کاری که میدانی باید انجامش دهی ولی حوصله اش را نداری یا فکر میکنی حالا وقت هست بعدا انجامش میدهم، به تجربه به من ثابت شده است که خسارتش بیشتر است. مماشت کردن، سهل انگاری کردن، کار سخت را انجام ندادن، دیگر فکر میکنم برایم عین حماقت است. باید کمی خودم را جمع و جور کنم، نانوشته ها که نوشتنشان فکر میکنم سخت است یا هنوز برایش وقت هست را با سرعت بیشتر و در فرصت کوتاهتری انجام دهم.جز این باشد، نه اصلا جز این نمیتواند باشد. کار سخت تر را تا یادم است اول انجام میدادم و بعد میرفتم سراغ کارهای بعدی.روال باید همیشه همین باشد چون مصلحت هم همین است.چون تجربه هم همین را میگویم. چون خودم هم در وجود خودم میدانم که صلاح همین است. نباید به بهانه های مختلف انجام کار درست را حتی اگر سخت باشد به تعویق بیندازم. یادم باشد که کار آسان را همه میتوانند انجام دهند، کار سخت است که باید انجامش دهی تا جلوتر بتوانی بدوی چون برای رسیدن به هدهایت همیشه باید بدوی ، راه درست انتخاب هوشمندانه سخت ترین راه است. راهش همین است. برو

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *