سرمایه گذاری روی استارتاپ


گاهی وقتی مینویسم، انگار با خودم یک دعوای درونی دارم. خودم را مخاطب قرار میدهم و تقریبا هرچه عصبانیت دارم، سر خودم خالی میکنم. گاهی حس میکم در نوشته هایم مشهود است. مانند نوشته قبلی ام که حس میکنم هرچه مینوشتم از سر عصبانیت بود. بالاخره وقتی تصمیم گرفتم، هرچیزی که میشود را بنویسم،این ها هم جزیی از مکتوباتم میشود دیگر. بگذریم. قبلا درباره اینماد زیاد نوشته ام. هنوز هم باور دارم، اینماد و سازمان متبوعش، ساختاری نه چندان منسجم دارند. و مرتب به دنبال محدود کردن کسب و کارهای نوپایی هستند که بر لبه تکنولوژی حرکت میکنند. امروز باز ماجراهایی با اینماد داشتیم که ترجیح میدهم درباره اش ننویسم که سو تفاهمی پیش نیاید ولی به وضوح میبینم که با این وضعیت اینترنت و این همه محدودیتی که اعمال شده است، اینماد وظیفه اش سخت تر کردن شرایط سخت است. باز هم بگذریم. داشتم با دوستی صحبت میکردم، حرفش این بود که یک اختراع ثبت کرده است ولی چون حمایتی برای تولید محصولش وجود نداشته مهاجرت کرده است. و متاسفانه آنجا هم نتوانسته محصولش را به تولید برساند و بعد از چند سال به کشور بازگشته است. تصورم این است، همه جا مشکلات و گرفتاری های خودش را دارد.درست است که اینجا حمایتی نمیشود، گاهی توی سرت هم میزنند ولی به این معنی نیست که در خارج فرش قرمز پهن کرده اند که هرکس ایده ای داشت را روی سرشان بگذارند و حلوا حلوایش کنند. راه اندازی یک کسب و کار علاوه بر دانش و تجربه نیازمند مدیریت است. مدیریت منابع مالی ، انسانی و هر منابعی که برای توسعه کسب و کار به آن نیاز دارید. یعنی صرفا پول هم حاضر و آماده باشد، اصلا مجوزهایش هم حاضر و آماده باشد، باز انجام دادن کار صرفا به داشتن ایده نیست. اصولا اجرای کار از ایده آن به نظرم مهم تر است. در واقع ایده متعلق به کسی میشود که کار را انجام میدهد و گرنه در ذهن همه ما ایده های زیادی است. اجرا کردنش و مدیریت کردنش است که پوستت را میکند. لذا فکر میکنم اگر ایده ای وجود دارد، باید فرض را بر این بگیریم که همه منابع مورد نیاز در دسترس است. بعد بگوییم که حالا که همه چیز حاضر است قرار است چه کنیم. اگر ندانستیم که چه باید کنیم باید یا با فردی که تجربه اجرا داشته است شریک شویم و یا فردی با این مشخصات را استخدام کنیم. برای یک استارتاپ آنچه مهم است و سرمایه گذار هم به آن توجه ویژه دارد، از نظر من بیزینس پلن و محاسبه فرمول های عجیب و غریب و اینها نیست. اصلا اگر سرمایه گذاری چنین درخواستهایی داشت بهتر است قیدش را بزنیم. دو چیز برای هر سرمایه گذار خطر پذیری مهم است، اول تیمی که قرار است این پروژه را اجرا کند و رزومه تک تک آن افراد و بنیانگذارانش و دوم اندازه بازار برای محصولی که قرار است تولید شود. بنابراین فکر میکنم که اول یک تیم خوب، و دوم بررسی دقیق اندازه بازار میتواند، بزرگترین برگ برنده یک تیم برای جذب سرمایه باشد. این را هم بگویم به شرایط آگاهم میدانم راه اندازی کسب و کار و مدیریت آن در شرایط عدم قطعیتی که با آن دست و پنجه نرم میکنیم و خیلی از نیروهای نخبه راه مهاجرت را در پیش گرفته اند چقدر وحشتناک ممکن است به نظر برسد ولی بالاخره در این شرایط هم افرادی هستند که دل به دریا میزنند و تلاش میکنند، قدم بردارند و به رشد کشور و خودشان و تولید ثروت در کشور کمک کنند. برایشان آرزوی موفقیت میکنم. در نهایت اینکه این دو کلید واژه که اولیش “تیم” است و دومش” اندازه بازار” را خوب در خاطر بسپاریم.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *