از نظر من این کلمه را جدا بنویسیم یا سرهم، معنی شان فرق میکند ، نظر من است ها. صاحبنظر به این معنا درست است که نظر گره گشایی برای موضوعی داشته باشی، وگرنه هرکسی نظری داشته باشد میتواند خود را صاحب نظر بداند. بدبختی های ما هم در همه سطوح از همینجا شروع میشود که فرق صاحب نظر با صاحبنظر را نمیدانیم. من هم بخواهم تا صبح انتقاد کنم میتوانم. من هم بخواهم تا صبح نظر دهم میتوانم. به من چه که خیلی از منتقدان سینما هم کارگردانی نمیدانند. برای من مهم این است که اگر نظری میدهی وقتی دستت باز است بتوانی اجرایش کنی. وگرنه به این و آن گیر دادن کار سختی نیست. راه میفتند و درباره همه چیز نظر میدهند و انتقاد میکنند. بیخود که نمیگویند دو صد گفته چون نیم کردار نیست. با توجه به بضاعتی که موجود است، بسم الله. اصلا شما صاحبنظر، شما رییس. کار را انجام بده. تا یک مدیر اجرایی نبوده باشی، نمیتوانی بفهمی از ایده تا اجرا راه بسیار است. گورستان ها پرهستند از صاحبان ایده که هیچوقت نتوانستند یا نخواستند ایده شان را اجرا کنند و فقط ای کاش کردند و به بقیه انتقاد کردند. نمونش هم ضرب المثل داریم الا ماشالله، مثل همان که میگوید، بیرون گوی ایستادی و میگویی لنگش کن. بله نظر دادن راحت است. موقع فوتبال هم زیاد دیدیم دیگر به همه بازیکنان فحش میدهند، جوری که انگار خودشان اگر وسط میدان بودند بهتر عمل میکردند. حالا زیادی به این موضوع کاری ندارم که قسمت زیادی از بحث های فوتبالی به هیجانش برمیگردد. ولی در همین دنیای واقعی تر و زندگی هم ببین دور و برت را، همه صاحب نظر ولی دریغ از یک صاحبنظر.بجای اینکه کمک کنند هم فقط میخواهند انتقاد کنند، صلاحشان هم سفسطه است. سر و کله زدن با این افراد هم شده قسمتی از روزمرگی من و دلنوشته هایم.
هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است
نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید
یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است
هر که در آتش عشقش نبود طاقت سوز
گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است
بدون دیدگاه