ترس


این که هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد یک واقعیت غیر قابل انکار است. هر لحظه ممکن است خبر بدی به تو برسد وجود دارد. عزیزی را از دست بدهی. مشکلی برای عزیزانت پیش آید، دوستت تصادف کند، حتی جانش را از دست بدهد. کل عرضم این است که هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد، صحیح است. اینکه آدم باید همیشه برای اتفاقات بد هم آماده باشد باز هم صحیح است. ولی اینکه همیشه منتظر خبر بدی باشی فکر میکنم فقط اضطرابت را بالاتر میبرد، تا حدی که دیگر نتوانی آن را کنترل کنی و کم کم مجنون میشوی. هر لحظه ممکن است خبر بدی به تو برسد، تو هم اگر خبر بدی را دریافت کردی باید آمادگی اش را داشته باشی ولی اینکه همیشه منتظر خبر بد باشی. فقط نابودت میکند. مثل همان است که طرف آنقدر از مرگ میترسد که خودکشی میکند. باید آماده هرچیزی و همیشه باشی. ولی حتی اضطراب و استرست را هم خودت باید کنترل کنی. افسار این دو اگر از دستت رها شد، هیچ آرامشی نسبی نمیگذارند در تو باقی بماند. زندگی ات جهنم میشود. از ترس مرگ خودکشی کردن پایان همه رنج ها است؟ شاید اصلا همینطور باشد. ولی آیا عاقلانه تر نیست که زندگی کنی و تلاش کنی تا وقتی که مرگت فرا برسد. زندگی مفهومش به گمانم همین باشد که باید تا زنده هستی با تمام قوا با آن و برای اهدافت بجنگی و هر اتفاق بدی هم افتاد مدیریتش کنی. از نظر من همیشه منتظر خبر بد بودن، و اضطراب زیاد را با فکر کردن و خلوت کردن با خودت میتوانی کنترل کنی. نهایتا اینکه احمقانه است که از ترس مرگ خودکشی کنی.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *